ترجمه تفسیر المیزان جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 13

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و در كشاف آمده است كه: عرب به مرغان فال مى‏زدند، و آن را" زجر" مى‏ناميدند، و چون به سفر مى‏رفتند، و در راه به آن برمى‏خوردند، كارى مى‏كردند كه آن را از خود دور كنند، اگر از طرف چپ ايشان به طرف راستشان پرواز مى‏كرد آن را به فال نيك مى‏گرفتند، و اگر از طرف راست ايشان به سوى چپ‏شان مى‏پريد آن را شوم دانسته و به فال بد مى‏گرفتند، و به همين جهت فال بد را تطير ناميدند «1».

و در مفردات آمده: تطير اصلش تفال به طير است، ولى بعدها هر فال زدنى را تطير ناميدند، چه فال نيك و چه فال بد، چه با طير باشد و چه با غير آن، و در قرآن آمده:" قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ" گفتند كه" ما شما را نحس مى‏دانيم" و به همين مناسبت گفته‏اند:" لا طير الا طيرك- هيچ فال بدى نيست مگر فال بد تو" و نيز در قرآن آمده:" إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بموسى- اگر بدى به ايشان برسد به موسى فال بد مى‏زنند" و نيز آمده:" أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ- آگاه باش كه فال بدشان نزد خداست" يعنى آن شوم و پيش آمد بدى كه در پيش دارند نزد خداست، كه خدا به خاطر اعمال زشتشان برايشان آماده كرده.

در آيات زير كه مى‏فرمايد:" قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ" و" قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ" و" قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ" و" كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ" نيز همه به اين معنا است، و وقتى گفته مى‏شود:" تطايروا" معنايش اين است كه" سرعت گرفتند"، و به معناى" متفرق شدند" نيز استعمال مى‏شود «2».

و خلاصه اينكه از سياق ما قبل آيه و ما بعد آن و مخصوصا از جمله:" مَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ..." به خوبى برمى‏آيد كه مراد از كلمه" طائر" هر چيزى است كه با آن بر ميمنت و نحوست استدلال شود، و حسن عاقبت و يا سوء آن كشف و آشكار گردد، زيرا براى هر انسانى چيزى كه مربوط به عاقبت امر بوده و بتوان به وسيله آن به كيفيت عاقبتش از خير و شر پى برد وجود دارد.

و اينكه فرمود:" ما طائر هر كسى را در گردنش الزام كرده‏ايم" معنايش اينست كه آن را لازم لا ينفك و جدايى ناپذير او قرار داده‏ايم كه به هيچ وجه از او جدا نگردد. و اگر فرمود" طائر او را در گردنش ..."، براى اين بود كه تنها عضوى كه از آدمى جدا نمى‏شود و انسان از آن جدا نمى‏گردد گردن است. به خلاف اعضاى ديگر از قبيل دست و پا كه زندگى‏

(1) كشاف، ج 3، ص 371.

(2) مفردات راغب، ماده" طير".

/ 558