بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و در كشاف آمده است كه: عرب به مرغان فال مىزدند، و آن را" زجر" مىناميدند، و چون به سفر مىرفتند، و در راه به آن برمىخوردند، كارى مىكردند كه آن را از خود دور كنند، اگر از طرف چپ ايشان به طرف راستشان پرواز مىكرد آن را به فال نيك مىگرفتند، و اگر از طرف راست ايشان به سوى چپشان مىپريد آن را شوم دانسته و به فال بد مىگرفتند، و به همين جهت فال بد را تطير ناميدند «1».و در مفردات آمده: تطير اصلش تفال به طير است، ولى بعدها هر فال زدنى را تطير ناميدند، چه فال نيك و چه فال بد، چه با طير باشد و چه با غير آن، و در قرآن آمده:" قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ" گفتند كه" ما شما را نحس مىدانيم" و به همين مناسبت گفتهاند:" لا طير الا طيرك- هيچ فال بدى نيست مگر فال بد تو" و نيز در قرآن آمده:" إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بموسى- اگر بدى به ايشان برسد به موسى فال بد مىزنند" و نيز آمده:" أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ- آگاه باش كه فال بدشان نزد خداست" يعنى آن شوم و پيش آمد بدى كه در پيش دارند نزد خداست، كه خدا به خاطر اعمال زشتشان برايشان آماده كرده.در آيات زير كه مىفرمايد:" قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ" و" قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ" و" قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ" و" كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ" نيز همه به اين معنا است، و وقتى گفته مىشود:" تطايروا" معنايش اين است كه" سرعت گرفتند"، و به معناى" متفرق شدند" نيز استعمال مىشود «2».و خلاصه اينكه از سياق ما قبل آيه و ما بعد آن و مخصوصا از جمله:" مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ..." به خوبى برمىآيد كه مراد از كلمه" طائر" هر چيزى است كه با آن بر ميمنت و نحوست استدلال شود، و حسن عاقبت و يا سوء آن كشف و آشكار گردد، زيرا براى هر انسانى چيزى كه مربوط به عاقبت امر بوده و بتوان به وسيله آن به كيفيت عاقبتش از خير و شر پى برد وجود دارد.و اينكه فرمود:" ما طائر هر كسى را در گردنش الزام كردهايم" معنايش اينست كه آن را لازم لا ينفك و جدايى ناپذير او قرار دادهايم كه به هيچ وجه از او جدا نگردد. و اگر فرمود" طائر او را در گردنش ..."، براى اين بود كه تنها عضوى كه از آدمى جدا نمىشود و انسان از آن جدا نمىگردد گردن است. به خلاف اعضاى ديگر از قبيل دست و پا كه زندگى(1) كشاف، ج 3، ص 371.(2) مفردات راغب، ماده" طير".