بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و علل و شرائطش موجود نشده باشد به همان حالت امكان و تردد ميان" وقوع و لا وقوع" و" وجود و عدم" باقى مىماند، و به محض اينكه بخواهد تحقق دهد و علل و تمامى شرايطش را فراهم سازد به طورى كه جز موجود شدن حالت انتظارى برايش نماند، به آن وجود مىدهد و موجودش مىكند و اين مشيت حق و فراهم كردن علل و شرائط، همان تعيين يكى از دو طرف است كه قضاى الهى ناميده مىشود.نظير اين دو اعتبار، در مرحله تشريع نيز جريان دارد، يعنى حكم قطعى خدا در باره مسائل شرعى را نيز" قضاى الهى" مىگوئيم و لذا در هر جا كه در كلام مجيدش، اسمى از قضاء برده شده، اين حقيقت به چشم مىخورد، چه قضاء تكوينى مانند آيه شريفه" وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" «1» و يا آيه" فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ" «2» و يا آيه" قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيانِ"«3»، و يا آيه شريفه" وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ" «4»، و همچنين آيات ديگر كه متعرض مساله قضاى تكوينى خداست.و چه آياتى كه متعرض قضاى تشريعى او است مانند آيه" وَ قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ" «5»، و آيه" إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ" «6» و آيه" وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ" «7»، البته قضاى در اين آيه و همچنين آيه قبلىاش به نوعى قضاى تشريعى است و به نوع ديگر قضاى تكوينى.بنا بر اين آيات كريمه مزبور- به طورى كه ملاحظه مىكنيد صحت اين دو اعتبار عقلى را امضاء نموده و موجودات خارجى را از جهت اينكه افعال خدايند قضاء و داورى خدا مىداند، و همچنين احكام شرعى را از جهت اينكه افعال تشريعى خدا است و نيز هر حكم فصلى را كه منسوب به اوست قضاى او ناميده و اين دو اعتبار عقلى را امضا نموده است.و چه بسا مواردى كه از آن به حكم و قول تعبير كرده كه البته عنايت ديگرى باعث(1) سوره بقره، آيه 117.(2) سوره حم سجده، آيه 12.(3) سوره يوسف، آيه 41.(4) سوره اسرى، آيه 4.(5) سوره اسرى، آيه 23.(6) سوره يونس، آيه 93.(7) سوره زمر، آيه 75.