بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بت حرف مىزند، و چون حرف زدن بت محال است، پس انجام اين كار، و هر كار ديگرى نيز از آن محال است. و آن گاه اين مفسرين جمله" فسئلوهم" را جمله معترضه گرفتهاند.و چه بسا مفسرينى «1» ديگر كه گفتهاند: فاعل در" فعله" محذوف است، و تقدير كلام" بل فعله من فعله" است، يعنى اين كار را هر كه كرده، كرده، آن گاه خودش ابتدا كرده و گفته:" كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ".و چه بسا وجوه ديگرى گفتهاند كه هيچ يك خالى از تكلف نيست، آن هم تكلفى كه كلام را دچار نقيصه مىكند، و خداى تعالى منزه است از آن." فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ".اين جمله تفريع و نتيجه بر جمله" فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ" است، چون مردم وقتى كلام ابراهيم (ع) را شنيدند و منتقل شدند به اينكه اصنام جماداتى بىشعورند كه حرف نمىزنند، حجت بر آنان تمام و هر يك از حضار در دل خود را خطا كار دانسته، حكم كرد به اينكه ظالم او است، نه ابراهيم.پس جمله" فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ" استعاره به كنايه است، و با كنايه از تنبه مردم و تفكرشان در دل خبر مىدهد، و معناى جمله" فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ" اين است كه هر يك به نفس خود خطاب كرد كه: تو چقدر ظالمى كه جماد بىزبان را مىپرستى؟.بعضى «2» از مفسرين گفتهاند: معناى آيه اين است كه بعضى به بعضى ديگر مراجعه نموده گفتند: شما ظالميد. ولى خواننده خود مىداند كه چنين معنايى با مقام، كه مقام اتمام حجت بر همه است، همهاى كه در جرم و ظلم شريكند، سازگار نيست.و بر فرض هم كه از بىتناسبى با مقام صرفنظر كنيم، و معناى مزبور را اختيار كنيم، اشكال ديگرى در آن هست، و آن اين است كه در چنين مقامى بايد گفته باشند: ما ستمكاريم نه ابراهيم، هم چنان كه در نظاير آن همين طور آمده مثلا فرموده:" فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ، قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغِينَ" «3» و يا فرموده:" فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ إِنَّا لَمُغْرَمُونَ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ" «4».(1) مجمع البيان، ج 7، ص 53 و كشاف، ج 3، ص 124.(2) مجمع البيان، ج 7، ص 54.(3) پس بعضى رو به بعضى ديگر كردند، و يكديگر را ملامت نمودند، كه واى بر ما كه عمرى در طغيان بوديم. سوره قلم، آيه 30 و 31.(4) پس نقل مجلس خود كرديد كه ما هلاك شدنى و محروميم. سوره واقعه، آيه 67.