اشاره به اينكه" برد" و" سلام" شدن آتش براى ابراهيم (عليه السلام) به امر تكوينى خداى تعالى خارج از محدوده اطلاعات ما از سلسله علل و اسباب است - ترجمه تفسیر المیزان جلد 14
بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
شهادتش بر وحدانيت خداى تعالى را بعد از اثبات آن اظهار نمود و فرمود" وَ أَنَا عَلى ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ" و در جمله" أَ فَلا تَعْقِلُونَ" ايشان را توبيخ نمود." قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ".ابراهيم (ع) گو اينكه با كلام سابقش الوهيت اصنام را باطل نمود و لازمه ضمنى كلامش اين بود كه شكستن بتها ظلم نيست و ليكن اين را نيز به طور اشاره فهماند كه اگر تقصير را به گردن بت بزرگ انداخت و اگر به ايشان گفت از بتها بپرسيد، منظورش دفاع از خودش نبود بلكه همه عنوان زمينهچينى براى ابطال الوهيت بتها را داشت. به خاطر همين مقدار از سكوت و دفاع نكردن از خود، جرم را به گردن او انداخته محكومش كردند به اينكه بايد در آتش سوخته شود.و به همين جهت به منظور تحريك عواطف دينى و عصبيت مردم گفتند: او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى كنيد و امر آنها را بزرگ بداريد و كسى را كه به آنها اهانت كرده مجازات كنيد و اين تهييج و تحريك از جمله" إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ- اگر مرد عمليد" به خوبى نمايان است.
اشاره به اينكه" برد" و" سلام" شدن آتش براى ابراهيم (عليه السلام) به امر تكوينى خداى تعالى خارج از محدوده اطلاعات ما از سلسله علل و اسباب است
" قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ".اين جمله حكايت خطابى تكوينى است كه خداى تعالى به آتش كرد و با همين خطاب خاصيت آتش را كه سوزانندگى و نابودكنندگى است از آن گرفت و آن را از راه معجزه براى ابراهيم (ع) خنك و سالم گردانيد، و به همين جهت كه معجزه بوده ديگر راهى براى ما باقى نمىماند كه براى فهم حقيقت آن پافشارى كنيم، چون ما آنچه از مباحث عقلى داريم تنها در سلسله علل و معلولات، آنهم علل و معلولاتى كه تا كنون بدان وقوف يافتهايم و همه روزه برايمان تكرار مىشود جريان دارند و اما خوارق عادات كه هيچ اطلاعى از روابط در آنها نداريم از حيطه آن ابحاث خارج است. بله اينقدر مىدانيم كه همه نفوس در آن معجزات دخالت دارد و اما اينكه به طور تفصيل به حقيقت آنها پى ببريم نه، و ما در جلد اول اين كتاب در مباحث اعجاز به طور مفصل در اين مساله گفتگو كرديم. و اگر جمله" قلنا" به طور فصل آمده نه وصل (با واو) بدين جهت بوده كه در معنا پاسخ از سؤالى مقدر بوده و تقدير كلام اين بوده: آتشى بيفروزيد و او را در آن بيفكنيد. آن گاه گويا كسى پرسيده بعدا چه شد و كار ابراهيم به كجا انجاميد در پاسخ فرمود: به آتش گفتيم براى ابراهيم خنك و سالم باش.و همچنين فصل در جمله" قال" و جمله" قالوا" در آيات سابق اين داستان، از همين جهت بوده.