بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 106 " وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ" كلمه" مثلا" كه در اين جمله آمده به معناى كلام و يا داستانى است كه گوينده آن را مىگويد تا مقصدى از مقاصدش را براى شنونده ممثل و مجسم كند، و چون داستان اصحاب قريه، وعده و وعيد آيات قبل را روشن مىكند، لذا خداوند رسول گرامى خود را دستور داد تا قصه را به صورت اين مثل براى كفار بيان كند. و ظاهرا كلمه" مثلا" مفعول دوم باشد براى" اضرب" و مفعول اول آن" اصحاب القرية" باشد، و معنا چنين باشد: براى آنها اصحاب قريه را كه چنين و چنان بودند مثل بزن. و مفعول دوم كه بايد بعد از مفعول اول بيايد، در اينجا جلوتر آمده، تا از فاصله زياد كه مخل به معنا است جلوگيرى شده باشد. " إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ" كلمه" عززنا" از تعزيز است كه: مصدر باب تفعيل از ماده عزت است، و" عزت" به معناى نيرو و شوكت و آسيبناپذيرى است. و جمله" إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ" بيان تفصيلى جمله" إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ" است. و معناى آيه اين است كه: براى آنها مثل بزن اصحاب قريه را كه در زمانى مىزيستند كه ما دو تا از رسولان خود را به سويشان فرستاده بوديم و مردم آن دو را تكذيب كرده بودند و ما آن دو را به رسول سوم تقويت كرديم، و اين سه رسول گفتند: اى مردم! ما از جانب خدا به سوى شما فرستاده شدهايم. [وجه اينكه در نقل تكذيب پيامبران توسط مشركين فرمود:" قالُوا ما أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْءٍ"] " قالُوا ما أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ" مردم چنين مىپنداشتند كه بشر نمىتواند پيغمبر شود. و وحى آسمانى را بگيرد، و استدلال مىكردند به خودشان كه پيغمبر نيستند، و چنين چيزى را در خودشان سراغ ندارند، و آن وقت حكم خود را به انبيا هم سرايت داده، مىگفتند: پس آنها هم پيغمبر نيستند، چون حكم امثال، يكى است. و بر اين اساس معناى جمله" وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْءٍ" چنين مىشود: خدا هيچ وحيى نازل نكرده، چون اگر وحيى بر بشرى نازل كرده بود ما نيز در نفوس خود از آن خبردار مىشديم و خدا به ما هم وحى مىكرد. همانطور كه شما ادعاى آن را مىكنيد. و اگر از خداى تعالى تعبير به" رحمان" كردند، براى اين است كه مشركين عرب مانند همه بتپرستان خدا را قبول داشتند، و او را به صفات كمال متصف مىدانستند، چيزى كه بود در تفسير آن صفات با هم اختلاف داشتند، صابئىها آن صفات را به نفى معنا