بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 111 پرستش خدا جايز نيست و تنها بايد آلهه را پرسيد باطل نموده و در مقابل اثبات كرده است كه تنها بايد خدا را پرستيد، و رسولان او را در دعوى رسالت تصديق نموده و سپس به آنان ايمان آورده است. " اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ" در اين آيه شريفه، بيانى است بر جمله" اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ" كه در آيه قبلى بود، و به جاى كلمه" مرسلين" در آن آيه جمله" مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ" را در اينجا آورده تا به علت متابعت مرسلين اشاره كرده باشد و بفرمايد اينكه گفتيم رسولان را پيروى كنيد علتش اين است كه رسولان خودشان راه يافتهاند، و در راهنمايى شما هم مزدى نمىخواهند، چون پيروى كردن از غير، براى يكى از دو جهت جائز نيست يا براى اين كه آن غير خودش گمراه است و سخنش گمراهى است، معلوم است كه گمراه را نبايد در گمراهىاش پيروى كرد. و يا براى اين كه هر چند سخنش حق است و پيروى حق واجب است، ليكن او از اين سخن حق منظور فاسدى دارد، او سخن حق را وسيله كسب مال يا جاه كرده، و يا غرض فاسد ديگرى از اين قبيل دارد. و اما سخن كسى كه هم سخنش حق است و هم از داشتن اغراض فاسد مبرا و منزه است، و از گفتن آن سخن حق نه نقشهاى در نظر دارد و نه كيد و خيانتى، بايد از او پيروى كرد و سخنش را پذيرفت، و اين رسولان چنينند، و در اينكه مىگويند:" غير از خدا را نپرستيد"، هم راه يافتهاند و هم اجر و مزدى از شما نمىخواهند، نه مال و نه جاه، پس واجب است كه ايشان را پيروى كنيد. اما اينكه راه يافتهاند، براى اين است كه: حجت بر حقانيت آنان و صدق مدعاى آنان يعنى توحيد خدا قائم است، و آن حجت عبارت است از كلام آن مرد كه گفت:" وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي ... وَ لا يُنْقِذُونِ". و اما اينكه رسولان مزدى از مردم نمىخواستند، دليلش كلام خود ايشان است كه گفتند:" رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ" كه بيانش گذشت. و با اين بيانى كه ما ذكر كرديم، بيان قبلى ما هم تاييد مىشود كه گفتيم در جمله" رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ" منظورشان اين است كه: بفهمانند ما از مردم نه اجرى مىخواهيم و نه غير آن. " وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً ... وَ لا يُنْقِذُونِ"