بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 112 در اين آيه و آيه بعدىاش شروع شده به استدلال تفصيلى بر توحيد و نفى آلهه، و براى اين منظور سياق تكلم وحده را برگزيده مگر در يك جمله معترضه كه وسط كلام آورده و با سياق خطاب فرموده:" وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ- به سوى او برمىگرديد". و اين برگزيدن براى اين است كه خود را بدان جهت كه يك انسان است، و خدا او را ايجاد كرده محاكمه كند، و آن گاه هر حكمى كه عليه خود كرد، در هر انسان ديگرى مثل خودش جارى سازد، چون افراد يك نوع همه مثل همند، پس اينكه گفت:" و چرا خدايى را كه مرا آفريده نپرستيم؟" در معناى اين است كه گفته باشد:" و چرا انسان خدايى را كه خلقش كرده نپرستد" و آيا كسى كه انسان باشد غير از خدا، آلهه ديگرى مىگيرد؟ و اگر از خداى تعالى تعبير آورد به" الَّذِي فَطَرَنِي" براى اين است كه به علت حكم اشاره كرده و بفهماند كه چون لازمه فطر و ايجاد انسان بعد از آنكه عدم بود، بازگشت همه چيز انسان به خداى تعالى است، چه ذاتش و چه صفاتش و چه افعالش، و نيز لازمهاش اين است كه قيام همه چيز انسان به او باشد، و او مالك آدمى و همه چيز او باشد. در نتيجه براى انسان به غير از عبوديت محض چيزى نيست، بنا بر اين بر او لازم است كه خود را در مقام عبوديت نصب كرده و آن را نسبت به خداى تعالى اظهار بدارد، و اين همان عبادت است. پس بايد او را عبادت كند، چون از اهليت پرستش دارد. و اين نكته همان است كه چند سطر قبل در باره آن مرد گفتيم، كه او خدا را با اخلاص بندگى مىكرد، نه به طمع بهشت و نه از ترس دوزخ، بلكه از اين جهت كه خدا اهليت براى عبادت دارد. و چون ايمان به خدا و عبادت او چنين وضعى دارد قهرا عامه مردم به چنين مقامى نمىرسند، چون اكثريت مردم يا از ترس خدا را عبادت مىكنند و يا به طمع و يا به هر دو جهت، لذا مرد نامبرده بعد از آنكه خود را محاكمه كرد، رو به مردم نمود و گفت:" و اليه ترجعون" و منظورش از اين التفات، انذار ايشان به روز قيامت بود كه روز بازگشت ايشان به خداست، روزى كه خدا به حساب اعمالشان مىرسد، و بر طبق آن جزايشان مىدهد. پس جمله" وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ" به منزله جمله معترضه و يا عين جمله معترضه است، كه از سياق كلام خارج است. [در حجت و برهان عليه مشركين، در سخن مردى كه از اقصاى مدينه آمد:" وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي ..."] نكته ديگر اينكه: اين دو آيه شريفه مشتمل بر دو حجت و برهان عليه دليلى است كه بتپرستان آن را اساس بتپرستى و اعتقاد به ارباب بودن بتها قرار داده بودند. توضيح اينكه: بتپرستان معتقد بودند كه خداى سبحان اجل از آن است كه حس يا