بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 113 خيال بشر و يا عقل او به وى احاطه يابد و او را بشناسد و يا تصور كند، و هيچ قوه ادراكى نمىتواند او را بشناسد و به همين جهت انسان نمىتواند با عبادت متوجه او شود، پس تنها راه عبادت خدا آن است كه ما در عبادت متوجه مقربان درگاه او، و اقوياى از خلقش مانند ملائكه گرامىاش و يا بعضى از جن و يا قديسين از بشر شويم، تا آنها واسطه و شفيع ما در پيشگاه خدا شوند، در رساندن خيرات و دفع شرور. اين دو دليل اساس اعتقاد مشركين بود كه دو آيه مورد بحث از هر دو جواب مىدهد: اما از دليل اولشان جوابى مىدهد كه حاصلش اين است كه: هر چند انسان نمىتواند احاطه علمى به ذات متعالى خدا پيدا كند، و ليكن مىتواند او را به صفات مخصوص به خودش بشناسد، مثل اينكه او فاطر و پديد آورنده وى است و چون اين مقدار شناسايى خدا برايش ممكن است، پس مىتواند عبادت خود را هم از طريق همين شناسايى انجام داده و متوجه خدا گردد، و انكار اين مقدار شناسايى جز لجبازى، معناى ديگرى ندارد. اين جواب همان است كه آيه" وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي" بدان اشاره مىكند. و اما از دليل دومشان جواب مىدهد به اينكه: اگر اين بتها به راستى شفاعت و وساطتى داشته باشند، اين مقام را خدا به آنها افاضه كرده، و خدا شفاعت را در جايى به آنها افاضه مىكند كه خودش نسبت به آن مورد، ارادهاى حتمى نداشته باشد، و لازمه اين برهان آن است كه: شفاعت بتهاى شما تنها در مواردى نافذ باشد كه خدا اجازه شفاعتشان داده باشد، هم چنان كه خودش فرموده:" ما مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ" «1». و اما در مواردى كه او ارادهاى حتمى داشته باشد، ديگر شفاعت همين شفيعان فرضى هم مفيد واقع نمىشود، نه مىتواند خيرى به ايشان برساند و نه ضررى را از ايشان دفع كند، كه جمله" أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ" اشاره به اين جواب دارد. و اگر از خداى تعالى به" رحمان" تعبير آورد، براى اين بود كه به سعه رحمت خدا و بسيارى آن اشاره نمايد و نيز بفهماند كه تمامى نعمتها از ناحيه او و تدبير خير و شر همه به دست اوست. از همين تعبير به" رحمان" برهان ديگرى بر وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت به دست مىآيد، و آن اين است كه: وقتى تمامى نعمتها و نيز نظام جارى در آنها مظاهر _______________ (1) هيچ شفيعى نيست مگر بعد از اذن او. سوره يونس، آيه 3.