بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 149 اين است نكته خطاب، نه آن طور كه بعضى «1» توهم كردهاند كه:" كلام مذكور حكايت از آينده كفار است، و يا خطابى است كه از ناحيه خداى سبحان و يا ملائكه و يا مؤمنين در روز قيامت به ايشان مىشود"، چون احتياجى به اين توجيهات نيست، و سياق گوياى به آن معنايى است كه ما بيان كرديم. [توضيحى در مورد اينكه فرمود:" لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ- جز آنچه مىكرديد جزا داده نمىشويد"] و مخاطب به جمله" وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ" همه مردمند، چه اهل سعادت و چه اهل شقاوت، هر كس هر چه كرده چه خوب و چه بد، عين آن را جزاى عملش قرار مىدهد. و اينكه بعضى «2» در اين خصوص اشكال كردهاند كه:" انحصار (الا) با عموميت" سعدا" و" اشقيا" نمىسازد، علاوه بر اين خود خداى تعالى فرموده: أجر مؤمنان را به طور كامل مىدهد، و بيشتر هم مىدهد، و به فضل خود آن را دو چندان و بلكه چند برابر مىكند" اشكالشان وارد نيست، براى اينكه: انحصارى كه در مورد آيه مورد بحث هست، ناظر به جزاى اعمال و پاداش و كيفر آن است و آن ادله و آياتى كه دلالت دارد بر اجر چند برابر از قبيل آيه" لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ" «3» مسالهاى است ما وراى جزا و أجر، و خارج از طور عمل است، ما هم نخواستيم بگوييم خداوند به اهل سعادت بيش از اعمالشان چيزى نمىدهد، بلكه خواستيم بگوييم اجر همان عمل است و بس، و اما اينكه ممكن است خداوند به فضل خود مثوباتى به اشخاصى بدهد، از محل بحث بيرون است. بعضى «4» از مفسرين از اشكالى كه ذكر شد، جواب دادهاند به اينكه: معناى آيه شريفه اين است كه: صالح ثوابش كم نمىشود، و طالح هم عقابش زياد نمىشود، چون هم كم دادن اجر صالح منافات با حكمت دارد، و هم زياد كردن عقاب طالح، و اما زياد ثواب دادن و كمتر عقاب كردن مورد نظر آيه نيست، و هيچ مانعى هم ندارد. و يا جواب دادهاند به اينكه: مراد از جمله" لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ" اين است كه: شما جزايى نخواهيد ديد مگر جزايى را كه از سنخ عمل خودتان است، چه خير و چه شر. ولى اشكالى كه در اين جواب است اين است كه: اگر مدلول آيه اين بود اصلا اشكالى وارد نمىشد، ليكن همه حرفها در اين است كه آيا آيه چنين مدلولى دارد يا نه؟ _______________ (1 و 2) تفسير روح المعانى، ج 23، ص 34. (3) هر چه بخواهند در اختيار دارند، و نزد ما بيش از آن هم هست. سوره ق، آيه 35. (4) تفسير روح المعانى، ج 23، ص 34.