بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 176 بعد از آنكه در صور دميده شد، همه چيز باطل و فانى مىشود، ديگر نه حسى مىماند و نه محسوسى، آن گاه دوباره همه چيز به حال اول خود برمىگردد، همان طورى كه مدبر آنها بار اول ايجاد كرده بود، و اين بعد از گذشتن چهار صد سال سكون و آرامش خلق در فاصله بين دو نفخه است. سائل پرسيد: چگونه مىتواند دوباره مبعوث شود با اينكه بدنش پوسيده و اعضاى آن متفرق شده، يك عضوش در يك شهرى طعمه درندگان شده، و عضو ديگرش در شهرى ديگر مورد حمله حشرات آنجا گشته، و عضو ديگرش خاك شده با خاك آن شهر به صورت ديوار در آمده؟ امام صادق (ع) فرمود: آن خدايى كه بار نخست او را از هيچ آفريد و بدون هيچ الگويى صورتگرى كرد، مىتواند دوباره به همان وضع اول اعادهاش دهد. سائل عرضه داشت: اين معنا را برايم بيشتر توضيح بده. فرمود: هر روحى در مكان مخصوص به خود مقيم است، روح نيكوكاران در مكانى روشن و فراخ و روح بدكاران در تنگنايى تاريك، و اما بدنها خاك مىشود، همان طور كه اول هم از خاك خلق شده بود، و آنچه درندگان و حشرات از بدنها مىخورند و دوباره بيرون مىاندازند، در خاك هست و در پيشگاه خدا كه هيچ چيز حتى موجودى ريز به اندازه ذره در ظلمات زمين از او غايب نيست، و عدد تمامى موجودات و وزن آنها را مىداند، محفوظ است و خاك روحانيان به منزله طلا است در خاك. پس چون هنگام بعث مىرسد باران نشوز به زمين مىبارد، و زمين ورم مىكند، پس خاك بشر نسبت به خاكهاى ديگر، چون خاك طلايى كه با آب شسته شود، مشخص مىگردد و چون كرهاى كه از ماست بگيرند، جدا مىشود. پس خاك هر قالبى به قالب خود درمىآيد، و به اذن خداى قادر، بدانجا كه روح او هست منتقل مىشود، صورتها به اذن صورتگر به شكل اول خود برمىگردد و روح در آن دميده مىشود. و چون خلقت هر كسى تمام شد هيچ كس از خودش چيزى را ناشناخته نمىيابد «1». و در نهج البلاغه مىفرمايد: چون خدا اراده مىكند او را دوباره خلق كند، مىگويد: باش و او بىدرنگ خلق مىشود، و اين گفتن چون گفتن ما با صوت و آوازى كه شنيده شود نيست، بلكه كلام خداى سبحان همان فعل اوست، كه آن را ايجاد كرده است در _______________ (1) احتجاج، ج 2، ص 97.