بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 234 اين روايات در داستان احتجاج كردن ابراهيم با قوم خود و شكستن بتها و در آتش افكندنش در تفسير سوره انعام، مريم، انبياء و شعراء گذشت. و در كتاب توحيد از امير المؤمنين (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثى در پاسخ مردى كه معناى آياتى كه بر او مشتبه شده بود پرسيد، فرمود: من كه قبلا هم به تو گفتم كه بسيار مىشود كه آيهاى از كتاب خداى عز و جل تاويل و معناى باطنى آن غير از تنزيل و معناى ظاهرى آن مىباشد. آرى، كلام خداى تعالى شباهتى به كلام بشر ندارد و من همين حالا نمونههايى از آن آيات را برايت ذكر مىكنم، آن قدر كه- ان شاء اللَّه- تو را بس باشد: از آن جمله كلام ابراهيم (ع) است كه گفت:" إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ" كه منظور از رفتن به سوى خدا توجه در عبادت به سوى خداست، و سعى و كوشش در تقرب به خداى عز و جل است، نه رفتن با پا، حال خوب فهميدى كه تنزيل اين آيه غير از تاويل آن است؟ «1». باز در همان كتاب به سند خود از فتح بن يزيد جرجانى، از حضرت ابى الحسن (رضا) (ع) روايت آورده كه به فتح فرمود: اى فتح براى خدا دو اراده و دو مشيت است، يكى اراده حتمى و يكى اراده عزمى، و لذا مىبينيم در مواردى از چيزهايى نهى كرده كه انجام آن را خواسته است و به چيزهايى امر كرده كه انجام آن را نخواسته، آيا نمىبينى كه آدم و همسران او را از خوردن فلان درخت نهى كرد با اينكه مىخواست از آن درخت بخورند؟ اگر نمىخواست آنها هم نمىخوردند، و اگر مىخوردند بايد شهوت و خواست آن دو بر مشيت خدا كه نخواسته غلبه كرده باشد و خدا برتر از آن است. (پس جواب اين است كه: نهى از خوردن درخت نهى ظاهرى و صورى است و منافاتى با خواست باطنى خدا ندارد). و نيز به ابراهيم (ع) دستور مىدهد فرزندش را قربانى كند، ولى از سوى ديگر اين را هم خواسته كه سر اين فرزند از تنش جدا نشود، و اگر نمىخواست كه اسماعيل ذبح نشود لازمهاش اين بود كه مشيت ابراهيم بر مشيت خدا غلبه كند. (يعنى خدا ذبح او را خواسته باشد، و ابراهيم نخواسته باشد، و خواست ابراهيم تحقق پيدا كند) عرضه داشتم: عقدهاى از من گشودى، خدا از تو عقدهگشايى كند «2». و از امالى شيخ نقل شده كه به سند خود از سليمان بن يزيد روايت كرده كه گفت: _______________ (1) توحيد صدوق، ص 266. (2) توحيد صدوق، ص 64.