بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 290 ملك" از باب استعاره به كنايه خواهد بود كه مراد از آن اين است كه: ملك او را تقويت نموده، اساس آن را به وسيله هيبت و لشكريان و خزينهها و حسن تدبير محكم كرده، همه وسائل محكم شدن سلطنت را برايش فراهم كرده بوديم. [مراد از" حكمت"،" فصل الخطاب" كه به داوود (عليه السلام) داده شده بود] و كلمه" حكمت" در اصل به معناى نوعى از حكم است، و مراد از آن، معارف حق و متقنى است كه به انسان سود بخشد و به كمال برساند. بعضى «1» ديگر گفتهاند: مراد از آن، نبوت است. بعضى «2» ديگر گفتهاند: مراد از آن، زبور و علم شرايع است. و بعضى ديگر معانى ديگرى براى حكمت ذكر كردهاند كه هيچ يك از آنها معناى خوبى نيست. و كلمه" فصل الخطاب" به معناى آن است كه انسان قدرت تجزيه و تحليل يك كلام را داشته باشد، و بتواند آن را تفكيك كند و حق آن را از باطلش جدا كند. و اين معنا با قضاوت صحيح در بين دو نفر متخاصم نيز منطبق است. بعضى «3» از مفسرين گفتهاند: مراد از" فصل الخطاب" كلامى است متوسط بين ايجاز و اطناب، يعنى كلامى كه بسيار كوتاه نباشد به حدى كه معنا را نرساند و آن قدر هم طولانى نباشد كه شنونده را خسته كند". بعضى «4» ديگر گفتهاند: مراد از آن، جمله" اما بعد" است، كه قبل از سخن مىآورند، چون اولين كسى كه اين رسم را باب كرد داوود (ع) بود. ولى آيه بعدى كه مىفرمايد:" وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ ..." مؤيد همان معنايى است كه ما براى" فصل الخطاب" كرديم. " وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ" كلمه" خصم" مانند كلمه" خصومت" مصدر است و در اين جا منظور اشخاصى است كه خصومت در بينشان افتاده. و كلمه" تسور" به معناى بالا رفتن بر ديوار بلند است، مانند كلمه" تسنم" كه به معناى بالا رفتن بر كوهان شتر است. و كلمه" تذرى" كه به معناى بالا رفتن بر بلندى كوه است. مفسرين كلمه" محراب" را به بالاخانه و شاهنشين معنا كردهاند. و استفهام" هل آتيك" به منظور به شگفتى واداشتن و تشويق به شنيدن خبر است. و معناى آيه اين است كه: اى محمد آيا اين خبر به تو رسيده كه قومى متخاصم از ديوار محراب داوود (ع) بالا رفتند؟ " إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ..." كلمه" اذ" ظرف است براى جمله" تسوروا"، هم چنان كه" اذ" اولى ظرف است _______________ (1 و 2 و 3 و 4) روح المعانى، ج 23، ص 177.