بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 312 اين جمله متعلق به جمله" تجرى" است. " وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ" يعنى ما شيطانهاى جنى را براى سليمان (ع) مسخر كرديم، تا هر يك از آنها كه كار بنايى را مىدانسته، برايش بنايى كند و هر يك از آنها كه غواصى را مىدانسته برايش در درياها غواصى كند، و لؤلؤ و ساير منافع دريايى را برايش استخراج كند. " وَ آخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ" كلمه" اصفاد" جمع" صفد" است، كه به معناى غل آهنى است، و معناى جمله اين است كه: ما ساير طبقات جن را براى او مسخر كرديم، تا همه را غل و زنجير كند و از شرشان راحت باشد. " هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ" يعنى اين سلطنت كه به تو داديم عطاى ما به تو بود، عطايى بىحساب، و ظاهرا مراد از بىحساب بودن آن، اين است كه: عطاى ما حساب و اندازه ندارد كه اگر تو از آن زياد بذل و بخشش كنى، كم شود. پس هر چه مىخواهى بذل و بخشش بكن، و لذا فرمود:" فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ- مىخواهى بذل بكن و نخواستى نكن" يعنى هر دو يكسان است، چه بخشش بكنى و چه نكنى، تاثيرى در كم شدن عطاى ما ندارد. ولى بعضى «1» از مفسرين گفتهاند:" مراد از بىحساب بودن عطا، اين است كه: روز قيامت از تو حساب نمىكشيم" بعضى «2» ديگر گفتهاند:" مراد اين است كه: عطاى ما به تو از باب تفضل بوده، نه از باب اينكه خواسته باشيم پاداش به تو داده باشيم". و معانى ديگرى هم براى آن كردهاند. " وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ" معناى اين جمله در سابق گذشت. بحث روايتى [(رواياتى در ذيل آيه!" فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي ..." و در باره افتادن جسدى بر تخت او)] در مجمع البيان در ذيل آيه" فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي ..." گفته: بعضى از مفسرين گفتهاند: رسيدگى به كار اسبان، او را از نماز عصر بازداشت تا وقت نماز _______________ (1 و 2) مجمع البيان، ج 8، ص 477.