بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 37 " وَ تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ" ضمير در كلمه" فيه" به بحر برمىگردد. و كلمه" مواخر" جمع" ماخرة" است كه از ماده" مخر" به معناى شكافتن، گرفته شده. و كشتى را" ماخره" ناميدهاند چون كه آب دريا را با سينهاش مىشكافد، و پيش مىرود. بعضى «1» از مفسرين گفتهاند:" اگر ضمير خطاب را مفرد آورد، و فرمود:" ترى- مىبينى" با اينكه خطابهاى قبل و بعدش همه جمع است براى اين است كه: خطابهاى قبل (تستخرجون و غير آن)، و بعد (لتبتغوا و غير آن) مخصوص كسانى است كه با منافع دريا سر و كار دارند، به خلاف خطاب در جمله مورد بحث، كه به هر كسى كه مىتواند ببيند، متوجه است. و معناى اينكه فرمود:" لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ" اين است كه: اگر كشتىها دريا را مىشكافند، و خداى تعالى آن را مسخر شما كرده، براى اين است كه شما از عطاى پروردگارتان جستجو كنيد، از اين سو به آن سوى دنيا برويد، و روزى به دست بياوريد، شايد شكرگزار او شويد. در سابق گفتيم كه: اظهار اميدى كه كلمه" لعل" آن را افاده مىكند، هر جا كه در كلام خداى تعالى بود و از خدا حكايت مىكرد، قائم به مقام است، نه به خود خداى تعالى. [وجه تفاوت تعبير در آيه:" وَ تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ ..." و آيه:" وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فِيهِ ..."] بعضى از مفسرين در تفسير جمله" وَ تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ ..."، كه در اين سوره است و جمله" وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فِيهِ" كه در سوره نحل است، گفتهاند:" شايد نكته اينكه در اين سوره كلمه" فيه" قبل از مواخر، و در سوره نحل بعد از مواخر آمده، و كلمه" لتبتغوا" در اين سوره بدون واو عاطفه و در سوره نحل با واو عاطفه آمده، اين باشد كه: آيه نحل در آغاز، از تسخير سخن گفته، و فرموده:" وَ هُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فِيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ" و بدين جهت سياق آيه در مقام بيان كيفيت تسخير است، و مناسب با آن، اين است كه: كلمه" فيه" بعد از مواخر بيايد، تا متعلق به مواخر شود، و اشاره كند به شكافتن دريا، تا كلمه تسخير با صراحت بيشتر معنا شود. به خلاف آيه مورد بحث، كه در آن سخنى از تسخير به ميان نيامده، نمىخواهد _______________ (1) تفسير روح المعانى، ج 22، ص 180.