بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 392 " فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ" كلمه" خزى" به معناى ذلت و خوارى است و خدا به كفار اين قسم عذاب را به صورتهاى مختلف چشانيد: گاهى به وسيله غرق و گاهى به فرو رفتن در زمين، گاهى با صيحه آسمانى، گاهى با زلزله و مسخ شدن، و يا كشتار دسته جمعى. " وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ" يعنى براى مردم در اين قرآن از هر مثلى آورديم، باشد كه متذكر گردند. و منظور از هر مثل اين است كه از هر نوع مثل چيزى آورديم، تا شايد متنبه گشته و عبرت گيرند و با تذكر مضامين آن مثلها پند پذيرند. " قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ" كلمه" عوج" به معناى انحراف و انعطاف است، و دو كلمه" قرآنا" و" عربيا" منصوب به مدح است، يعنى فعل" امدح- مدح مىكنم" و يا" اخص- اختصاص مىدهم" و امثال آن در تقدير است و يا حالى است متكى بر وصف. [مثلى براى بيان حال موحد و مشرك (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكاءُ ...)] " ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ ..." راغب مىگويد: كلمه" شكس"- به فتح حرف اول و كسر حرف دوم- به معناى شخص بد اخلاق است. و در قرآن جمله" شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ" معنايش شركايى است كه از بد خلقى هميشه با هم مشاجره داشته باشند" «1» و كلمه" سلم" را به چيزى تفسير كردهاند كه از آن يك نفر و ملك خالص او باشد، نه اينكه جمع كثيرى در آن شريك باشند. اين آيه متضمن مثلى است كه خداى تعالى براى مشرك و موحد زده، مشركى كه ارباب و آلهه متعدد و مختلف مىپرستد كه همه در شخص وى شريكند. و بر سر او با هم مشاجره دارند. اين خدا او را دستور مىدهد كارى را انجام دهد و آن خداى ديگر از آن عملش نهى مىكند، و هر يك از خدايان مىخواهند كه مشرك نامبرده بنده خصوصى او باشد. و تنها او را خدمت كند. و موحدى كه خالص در اختيار يك مخدوم است و احدى با آن مخدوم در وى شركت ندارد، در نتيجه موحد تنها او را بر طبق ارادهاش خدمت مىكند بدون اينكه كسى با خدا بر سر او منازعه داشته باشد و نزاعش منجر به حيرت گردد. _______________ (1) مفردات راغب، ماده" شكس".