بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 404 چه اثرشان، مستند به خداى تعالى است، پس هر چيزى كه خير برساند و يا شر، هستىاش از خداست. و احدى نمىتواند جلو خيرى كه خدا مىخواهد برساند بگيرد و يا شرى را كه خداى تعالى مىخواهد به كسى برساند او جلوگيرى كند، براى اينكه گفتيم خير و شر هم مخلوقى از خدا هستند، و كسى در خلقت شريك خدا نيست تا در خلقت مزاحم او شود، و يا جلو خلق كردن او را بگيرد و يا در خلقت چيزى از او پيش دستى كند. و تدبير جز همين نيست كه امور را با نظم و ترتيب بيافرينند، به طورى كه بين آنها ترتيب باشد و يكى مترتب بر ديگرى شود، و اين خود، آفريدن و ايجاد است. پس خداى تعالى كه خالق هر چيزى است كافى در تدبير امر عالم است، براى اينكه گفتيم خالق هر چيز است، و غير از خلقت چيزى ديگرى سواى آن نيست تا به غير او نسبت دهند، پس او رب هر چيز و اله هر چيز است، و ربى به غير او و معبودى سواى او نيست. پس اينكه فرموده:" قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ" معنايش اين است كه: اى پيامبر من! عليه اين مشركين احتجاج كن و حجت خود را بر اين مقدمه كه مسلم نزد خود ايشان است مبتنى كن كه خدا خالق هر چيز است، وقتى اعتراف كردند، نتيجه بگير و بگو: به من خبر دهيد از اين خدايان كه معتقديد شريك خدا هستند و از آنها به لفظ آلهه تعبير مىكنيد، آيا چيزى خلق كردهاند يا نه؟ خواهند گفت: نه! نتيجه بگير: كه پس آنها مدبر هم نيستند، چون تدبير عبارت است از خلقت چند چيز مترتب. و اگر در آيه شريفه از خدايان مشركين به كلمه" ما- آنچه" تعبير كرد، نه به كلمه" من- آنان كه" و يا" الذين- كسانى كه" به اين منظور بود كه عموميت بيشترى به بيان دهد، و احتجاج در آيه، هم شامل بتها شود و هم شامل ارباب آنها، چون خواص از مشركين هر چند عبادت را منحصر بر ارباب كه ملائكه هستند و يا جن و يا كملين از بشر مىكنند و بتها را قبله آن ارباب و آلهه و وسيله توجه به ارباب مىدانند و ليكن عوام از ايشان بسا مىشود كه خود بتها را معبود و ارباب و آلهه مىپندارند، و براى خود آنها عبادت مىكنند، در نتيجه احتجاج در آيه متوجه هر دو طايفه مىشود. " إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ"- كلمه" ضر" به معناى مرض و شدت و امثال آن است، و ظاهر مقابله آن با رحمت مىرساند كه مراد از آن عموم گرفتاريها و مصائب است. و اضافه شدن اين كلمه و كلمه" رحمت" به ضمير خداى تعالى در" ضره" و" رحمته" به منظور حفظ نسبت است و به عبارت ساده اينكه مىفهماند اگر كسى نيست كه گرفتارى كسى را برطرف كند و يا رحمت