بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 441 عدم صدور اين عمل از اعضا و جوارح او صحيح است، هم مىتواند بخورد و هم مىتواند اجتناب كند، در نتيجه پس باز هم صحيح است كه به او بگوييم: از خوردن سم اجتناب كن. و از آنچه گذشت به خوبى روشن شد اينكه از كلام بعضى از مفسرين «1» برمىآيد كه خواستهاند بگويند: نهى از شرك و امثال آن نسبت به معصوم نهى صورى است، و منظور نهى امت است، و مبناى كلام از باب مثل معروف است كه مىگويند:" دخترم بتو مىگويم عروسم تو بشنو"، حرف درستى نيست. و وجه نادرستىاش از آنچه گذشت واضح شد. و اما اينكه خود ما هم در سابق گفتيم، و در بعضى روايات هم آمده كه اينگونه خطابهاى قرآنى كه به معصومين شده از باب مثل معروف" دخترم بتو مىگويم عروسم تو بشنو" است، معنايش اين نيست كه خطاب به معصوم اصلا غلط است، بلكه معنايش اين است كه اگر تكليف به كسانى را كه هم ممكن است آن را اطاعت كنند، و هم ممكن است مخالفت و معصيت كنند، متوجه كسى كنيم كه حتما آن را اطاعت مىكند، مؤثرتر مىافتد، همانطور كه گفتهاند: كنايه رساتر از تصريح است. " وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ"- معناى اين جمله از بيانى كه گذشت روشن شد، و ممكن است الف و لام در" الخاسرين" عهد را افاده كند، آن وقت معنا چنين مىشود: در اين صورت تو از همان خاسرينى خواهى بود كه به آيات خدا كفر ورزيده، و از حجتهاى داله بر وحدانيت خدا اعراض كردند. " بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ" كلمه" بل" اعراض از نهى مستفاد از كلام قبلى را مىرساند، گويا فرموده: پس بنا بر آنچه گفته شد غير خدا را نپرست، بلكه تنها خدا را بندگى كن. و اگر اسم مقدس" اللَّه" را كه مفعول است جلوتر از فعل" فاعبد" آورد، براى افاده حصر است. و حرف" فاء" در جمله" فاعبد" زايده است و- به طورى كه گفتهاند- «2» تنها به منظور تاكيد در كلام آمده. ولى بعضى «3» هم گفتهاند كه فاى جزاء است، جزايى كه شرط آن حذف شده، و تقدير كلام:" بل ان كنت عابدا او عاقلا فاعبد اللَّه" بوده. " وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ"- يعنى با خداپرستيت از شاكرين شو، از كسانى كه شكر _______________ (1) مجمع البيان، ج 8، ص 507. (2 و 3) روح المعانى، ج 24، ص 24.