بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 446 نبود به آن حقايق دست نمىيافت، از جمله موارد اطلاقش بر ايمان آيه" اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ" «1» است. و يكى از موارد اطلاقش بر قرآن آيه" فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا" «2» مىباشد. مفسرين در معناى" اشراق زمين به نور پروردگارش" اختلاف كردهاند. بعضى «3» گفتهاند: آن روز زمين به نورى روشن مىشود كه خدا خلقش كرده، نه به نور اجسام نورانى چون خورشيد و ماه. و اگر نور را به كلمه" پروردگارش" اضافه كرده، در حقيقت از قبيل" روحى" و" ناقة اللَّه" است. ليكن اين وجه هيچ دليل قابل اعتمادى ندارد. بعضى «4» ديگر گفتهاند: مراد از آن، تجلى پروردگار متعال است براى داورى بين خلق، هم چنان كه در بعضى اخبار از طرق اهل سنت نيز آمده است. اشكال اين وجه اين است كه به فرضى كه آن روايت صحيح باشد، هيچ دلالتى بر اين معنا ندارد كه اشراق زمين ناظر به آن نور باشد. بعضى «5») ديگر گفتهاند: مراد از آن، روشن شدن زمين به عدالت پروردگار است در قيامت، چون همانطور كه نور علم به عمل است، نور زمين هم به عدالت است. اشكال اين هم آن است كه: اگر فرضا استعاره گرفتن نور را در عدالت صحيح بدانيم، لازمهاش آن نيست كه نور در آيه هم به همان معناى عدالت باشد، مگر آنكه دليلى بر آن دلالت كند، آنهم به عهده صاحب اين قول است كه بياورد، و نياورده. و در تفسير كشاف آمده كه: خداى عز و جل كلمه" نور" را استعاره گرفته براى حق و برهان، و اين استعاره در چند جاى قرآن آمده كه آيه مورد بحث هم يكى از آنها است، و معنايش اين است كه: زمين به خاطر آن حقى كه در آن اقامه مىشود، و آن عدلى كه در آن گسترده مىگردد، و آن ميزان حقى كه با آن حسنات و سيئات را مىسنجد، نورانى مىشود. و همين كه كلمه نور را به نام خودش اضافه كرد و فرمود" به نور رب" با در نظر گرفتن اينكه رب همان حق و عدل است و نيز اضافه كردن نام خودش بر ضمير زمين" ربها"، با در نظر گرفتن اينكه نام او زمين را زينت مىدهد، چون عدل خود را در آن مىگستراند، و موازين _______________ (1) خدا سرپرست كسانى است كه ايمان دارند، آنان را از ظلمتها به سوى نور بيرون مىآورد. سوره بقره، آيه 257. (2) پس ايمان آوريد به خدا و رسول او، و نورى كه ما نازل كرديم. سوره تغابن، آيه 8. (3 و 4 و 5) روح المعانى، ج 24، ص 30.