بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 46 فقر و احتياج هست، و خدا بدان جهت كه خالق و مدبر است، غنى است و غير از او كسى غنى نيست. بنا بر اين ديگر جاى آن باقى نمىماند، كه كسى اشكال كند كه:" چرا در اين آيه فقر را منحصر در مردم كرد- حال چه اينكه منظور از مردم عموم مردم باشد، يا خصوص مشركين، كه آيات خدا را تكذيب مىكنند- با اينكه غير از مردم نيز همه فقيرند، و تمامى موجودات محتاج خدايند". زيرا وقتى براى فقر مردم علتى آورد كه اين علت (مخلوق بودن، و مدبر بودن) در تمامى موجودات وجود داشت، خود باعث مىشود كه حكم هم عموميت داشته باشد. پس گويا فرموده: شما مخلوقات، فقير و محتاج به خالق و مدبر امر خود هستيد، و خالق و مدبر شما غنى و حميد است. بعضى «1» از مفسرين از اشكال بالا كه چرا فقر را منحصر در مردم كرد، با اينكه تمامى موجودات فقيرند، جوابهايى دادهاند كه: اينك بعضى از آنها از نظر خواننده مىگذرد: يكى از آن جوابها اين است كه: منحصر كردن فقر در انسانها مبالغه در فقر ايشان است، گويا از بس فقر انسان زياد است، و از بس احتياجاتشان بسيار است كه گويى غير از ايشان هيچ چيز ديگرى فقير و محتاج نيست، چون فقر و احتياج ساير موجودات نسبت به فقر انسانها به حساب نمىآيد، و به همين عنايت در جاى ديگر فرمود:" خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِيفاً" با اينكه غير از انسانها هم ضعيفند، و ليكن غير از انسان، مثلا جن، مانند انسان محتاج به غذا و لباس و امثال آن نيستند. دوم اينكه: مراد از كلمه" ناس" همه موجودات از انسان و غير از انسان است، و اين تعبير از باب تغليب حاضر بر غايب، و موجود عالم بر غير عالم است. سوم اينكه: بايد الف و لام در" الناس" را حمل بر عهد، و الف و لام در" الفقراء" را حمل بر جنس كرد، چون مخاطبين در آيه همان كسانى هستند كه در جمله" ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ ..." مخاطب بودند، كه در اين صورت معناى آيه با در نظر گرفتن دو آيه قبل، اين است كه:" آن معبودى كه بايد بپرستيد، همان كسى است كه به اوصاف جلال توصيف شد، نه آنهايى كه شما به جاى او مىخوانيد، با اينكه شما از تمامى خلائق محتاجتر به معبود حقيقى هستيد. _______________ (1) تفسير روح المعانى، ج 22، ص 183.