بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 494 و نيز من بر شما اى قوم مىترسم از روز قيامت، روزى كه بانگ و فرياد مردم از هر سو بلند مىشود (32). روزى كه از عذاب پا به فرار مىگذاريد ولى از ناحيه خدا هيچ حافظى نداريد و كسى كه خدا گمراهش كند ديگر هيچ راهنما نخواهد داشت (33). همين شما بوديد كه در گذشته يوسف به سويتان بيامد و لا يزال نسبت به دينى كه برايتان آورده بود در شك بوديد تا آنكه از دنيا رفت گفتيد ديگر خدا هرگز بعد از وى رسولى مبعوث نمىكند اينطور خدا هر اسرافگر شكاك را گمراه مىكند (34). همان كسانى كه بدون دليلى آسمانى در آيات خدا جدال مىكنند و اين جدال عداوت بزرگى است نسبت به خدا و به كسانى كه ايمان آوردهاند خداوند اين چنين مهر مىزند بر هر قلبى كه متكبر و جبار باشد (35). (از آن جمله) فرعون است كه به وزيرش هامان گفت براى من قصرى بلند با آجر بساز شايد به راهها دست يابم (36). راههاى آسمان، و در نتيجه معبود موسى را ببينم و راست مىگويم كه من او را دروغگو مىپندارم. و اين چنين اعمال زشت فرعون در نظرش زيبا جلوه كرده بود و از راه باز داشته شده بود و نقشه فرعون جز به هلاكت وى نيانجاميد (37). و آنكه ايمان آورده بود گفت: اى قوم مرا پيروى كنيد تا شما را به راه رشد هدايت كنم (38). اى قوم اين زندگى دنيا متاعى است و خانه آخرت خانه قرار و دائمى است (39). كسى كه عمل زشتى كند تنها كيفرى مثل آن خواهد داشت ولى كسى كه عملى صالح انجام دهد چه مرد و چه زن بشرطى كه ايمان داشته باشد چنين كسانى داخل بهشت مىشوند و در آن بىحساب روزى داده خواهند شد (40). و اى قوم من! چه مىشود مرا كه شما را به سوى نجات مىخوانم در عوض شما مرا به سوى آتش دعوت مىكنيد (41). مرا مىخوانيد كه به خدا كفر ورزم و برايش شريك قايل شوم كه هيچ دليلى بر شرك او ندارم و من شما را به سوى خداى عزيز آمرزنده دعوت مىكنم (42). اين حقيقتى است كه آنچه شما مرا به سويش مىخوانيد نه در دنيا دعوتى دارد و نه در آخرت و محقق است كه بازگشت ما به سوى خداست و محققا تنها اسرافگران اهل آتشند (43). پس به زودى متوجه آنچه به شما مىگويم خواهيد شد و من امر خود را به خدا واگذار مىكنم كه خدا داناى به بندگان است (44).