بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 518 كنند، و به وسيله آن حق صريح روشن را باطل جلوه دهند. " ما هُمْ بِبالِغِيهِ"- ضمير در كلمه" ببالغيه" به كبر برمىگردد، به اعتبار سببى كه موجب آنست، چون كبر سبب جدال است كه مىخواستند با آن، حق را و آورنده دعوت حقه را سركوب كنند. و معناى جمله اين است كه: ايشان به مراد دل خود و آرزوهايى كه از جدال خود دارند نمىرسند، جدالى كه بخاطر كبرشان مرتكب مىشوند. " فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ"- يعنى پس از ايشان و كبرى كه دارند به خدا پناه ببر، هم چنان كه موسى (ع) از هر متكبر جدالگرى به خدا پناه برد، و خدا آن را چنين حكايت مىكند:" وَ قالَ مُوسى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ" «1». " إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ"- يعنى: او شنواى دعاى بندگان و بيناى به حوائج ايشان است، و شدت و رخاى ايشان را مىبيند. " لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ" لام ابتداى آيه لام سوگند است، و مراد از" سماوات و الارض" مجموع عالم است، و معناى آيه بر حسب آنچه مقام افاده مىكند اين است كه: مشركين به آرزوى خود نمىرسند، و خدا را نمىتوانند عاجز كنند، چون خدايى كه قادر بر خلقت تمامى عالم است، و همه عالم با آن همه عظمت كه در آن است وى را عاجز نكرد، هرگز ممكن نيست يك جزو كوچك از آن- يعنى انسانها- بتوانند او را عاجز سازند. و ليكن بيشتر مردم جاهلند، و به خاطر جهل خود خيال مىكنند مىتوانند با جدالى كه به راه مىاندازند، و يا با هر نيرنگ ديگر، او را عاجز و خسته كنند. " وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ ..." بعد از آنكه تذكر داد كه بيشتر مردم نمىدانند، در اين جمله همين معنا را تاكيد كرد كه مردم همه يكسان نيستند، بعضى كور و بعضى بينايند، و اين دو برابر نيستند. آن گاه بعد از كلمه" بصير" جمله" الَّذِينَ آمَنُوا ..." را بر آن عطف كرد، و سپس كلمه" مسىء" را آورد، در نتيجه طايفه اول صاحبان بصيرتند كه آن تذكر را مىپذيرند، و طايفه دوم كوردلان هستند كه متذكر نمىشوند. " قَلِيلًا ما تَتَذَكَّرُونَ"- اين جمله خطاب به مردم است به انگيزه توبيخ آنها و همين _______________ (1) موسى (ع) گفت: من از شر هر كافر متكبرى كه به روز حساب ايمان نمىآورد به پروردگارم و پروردگار شما پناه مىبرم. سوره مؤمن، آيه 27.