بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 546 دارند. علاوه بر اين، اين معنا از مسلمات تاريخ است كه يكى از گروندگان به آن جناب سلمان فارسى است كه ايرانى بوده، يكى ديگر بلال بوده كه اهل حبشه بوده است و يكى صهيب بوده كه اهل روم آن روز بوده. و نيز اين هم مسلم است كه آن جناب يهوديان را هم دعوت مىكرده و وقايعى كه بين آن جناب و يهوديان اتفاق افتاده معروف است. و نيز اين مسلم است كه آن جناب به پادشاهان ايران، مصر، حبشه، و روم نامه نوشته و همه را به اسلام دعوت كرده، همه اين شواهد دلالت دارد بر اينكه دعوت آن جناب جهانى و عمومى بوده است. " بَشِيراً وَ نَذِيراً فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ". دو كلمه" بشيرا" و" نذيرا" دو حال از كتاب در آيه قبلى است. و مراد از نشنيدن بيشتر مردم، به قرينه اينكه فرمود:" فاعرض"، نشنيدن به سمع قبول است، نه اينكه گوششان نمىشنيده. " وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ ..." راغب مىگويد: كلمه" أكنة" از كلمه" كن" گرفته شده و اين كلمه به معناى ظرفى است كه چيزى در آن حفظ و نگهدارى شود. و نيز مىگويد:" كنان" به معناى روپوشى است كه چيزى در زير آن نهفته شود، و جمع آن" اكنه" مىآيد: هم چنان كه جمع كلمه" غطاء"،" اغطيه" مىآيد، و در قرآن آمده، آنجا كه فرموده:" وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ" «1». و بنا بر اين جمله" قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ"، كنايهاى خواهد بود از اينكه دلهاى ما وضعى به خود گرفته كه به هيچ وجه دعوتت به دين توحيد را نمىفهمد، مثل اينكه با روپوشهايى پوشيده شده كه هيچ منفذى براى راه يافتن و رخنه كردن چيزى از خارج در آن نمانده است. " وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ"- يعنى در گوشهاى ما سنگينى و كرى پيدا شده، ديگر گوش ما از دعوت تو چيزى نمىشنود." وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ"، يعنى بين ما و تو پردهاى است كه نمىگذارد ما به سويت آييم. پس ما در هيچ يك از خواستههاى تو با تو جمع نمىشويم. كفار با اين اعلام خود آن جناب را از قبول دعوتش به كلى مايوس كردند، چون بار _______________ (1) مفردات راغب، ماده" كن".