بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 611 احدى حق ندارد مرا از هيچ جهت از آن منع كند، و يا بر سر كارى از كارهايم از من حساب بكشد. و چون زبانحال انسان در چنين حالى اين است لذا دنبالش اضافه كرد:" وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً"، و من اصلا ايمانى به قيام قيامت كه روز حسابرسى است ندارم. " وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى"- يعنى و به فرض هم كه بازگشتى به سوى خدا داشته باشم، تازه نزد او مثوبتى حسنى و سرانجامى نيك خواهم داشت. و اين زبان حال هم ناشى از عقيدهاى است كه انسان خودپسند در باره خود دارد، يعنى خود را داراى كرامت مىداند، و مستحق خير مىپندارد، گويا مىگويد: آنچه از خير كه بدستم آمده (اگر از ناحيه خودم بوده كه كسى حق حسابكشى از مرا ندارد)، و اگر از ناحيه خدا بوده، پس معلوم مىشود من نزد خدا كرامت و احترامى دارم، و همين خود دليل است بر اينكه اگر قيامتى هم باشد، و به سوى پروردگارم برگردم، نزد او نيز سرانجامى نيك خواهم داشت. بنا بر اين، معناى آيه چنين مىشود: سوگند مىخورم بر اينكه اگر به انسان از ناحيه خود رحمتى بچشانيم، رحمتى كه از ناحيه ما است، و او نه مالك آن است و نه استحقاقش را دارد (براى اينكه من اين رحمت را بعد از ضرائى كه به او رسيده بود چشاندم، و او بايد بفهمد كه مالك و مستحق آن خير و رحمت نيست، زيرا اگر بود از اول مىبود، و ديگر لحظهاى پيش دچار ضراء نمىشد) مىگويد:" هذا لِي- اين خير از آن من است" بدين جهت كه حال و روز سابقش را فراموش كرده. و در جمله" هذا لِي" اشاره به خود نعمت مىكند، نمىگويد اين رحمت از آن من است، چون اگر بگويد اين رحمت، در حقيقت اعتراف كرده به اينكه از ناحيه خداست، بلكه از روى تكبر و غرور مىگويد" اين از آن من است" و احدى حق ندارد مرا از هر كارى كه با آن مىكنم منع نمايد، و از من حساب بكشد، و من گمان نمىكنم قيامتى بپا شود،- و در آن به حساب اشخاص برسند- و سوگند مىخورم كه به فرض هم كه به سوى پروردگارم برگردم، و قيامت قيام كند، تازه نزد پروردگارم عاقبت خوبى دارم، چون من در درگاه او حرمتى دارم، به شهادت آن نعمتها كه به من ارزانى داشت. اين آيه شريفه نظير آيه" ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً" «1» است، كه راجع به داستان آن مردى است كه باغى بزرگ _______________ (1) سوره كهف، آيه 35 و 36.