بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 82 يافتهتر خواهيم بود، و اين عموميت را عبارت" احدى الامم" مىرساند، هر چند كه كلمه" احدى" نكره در سياق اثبات است، و الف و لام در" امم" هم براى عهد است اما در عين حال معنايش اين است كه: به طور حتم ما راه يافتهتر از يك يك امتها كه رسول خدا را تكذيب كردند مانند يهود و نصارى و غير از ايشان، خواهيم بود. بعضى «1» ديگر گفتهاند:" معناى آيه اين است كه: ما راه يافتهتر از امتى مىشويم كه از شدت خوبى و برترى نسبت به امتهاى ديگر در بارهاش گفته مىشود:" احدى الامم- يگانه امتها" است، هم چنان كه در باره مردى كه فوق العادگى دارد، مىگويند اين" يگانه قوم و عصر خويش" است. ولى قول اخير خالى از تكلف و بعد نيست. " فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً"- وقتى مراد از سوگند خورندگان، قريش شد، قهرا مراد از نذير هم رسول خدا (ص) خواهد بود. و نفور به معناى تنفر و دور شدن و فرار كردن است." اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ" راغب مىگويد:" كلمه" مكر" به معناى آن است كه با حيله شخصى را از هدفى كه دارد منصرف كنى، و اين دو جور مىشود، يكى به نحوه پسنديده مثل اينكه بخواهى با حيله او را به كارى نيك وا بدارى، و چنين مكرى به خدا هم نسبت داده مىشود، هم چنان كه خودش فرمود: " وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ". دوم به نحو نكوهيده و آن اينكه بخواهى با حيله او را به كارى زشت وا بدارى، كه در آيه" وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ" همين مكر منظور است" «2». و نيز در معناى كلمه" يحيق" گفته:" يعنى نازل نمىشود و نمىرسد مكر مگر به خود صاحب مكر. و بعضى گفتهاند: كلمه" يحيق" در اصل" يحق بوده است كه يكى از دو قاف آن مبدل به ياء شده، مانند كلمه" زل" كه به" زال" قلب مىشود، و لذا در آيه" فازلهما" بعضى" فازالهما" نيز خواندهاند، و بر همين قياس است" ذم" و" ذام" «3». " اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ"- كلمه" استكبارا" مفعول له براى كلمه" نفورا" است، و معناى آن اين است كه: وقتى نذير به سويشان آمد، از او اعراض و دورى كردند، براى خاطر اينكه در زمين استكبار كنند، و جمله" مكر السيئ" عطف است بر استكبار، و مثل او مفعول له است. _______________ (1) تفسير روح المعانى، ج 22، ص 205. (2) مفردات راغب، ماده" مكر". (3) مفردات راغب، ماده" حاق".