نازل كردن كلمه خود تكليم و سخن گفتن است، پس چه عيبى دارد كه از انزال روح به ايحاء و وحى كردن تعبير كند، با اينكه انبياء (ع) در اعمالشان مؤيد به روح القدسند، و به وسيله همين روح است كه شرايع به آنان وحى مىشود همان طور كه فرموده:" وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ". و در تفسير آيه" وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ" «1» نيز به اين معنا اشاره كرديم.ممكن هم هست اين اشكال را كه چرا از انزال و يا ارسال تعبير به ايحاء كرده اينطور از ميان ببريم كه كلمه" روحا" منصوب به نزع خافض است و ضمير" جعلناه" هم به قرآن بر مىگردد، گو اينكه كلمه" قرآن" قبلا ذكر نشده بود تا ضمير به آن برگردد، ولى از زمينه كلام و يا از كلمه" كتاب" فهميده مىشود آن وقت معنا چنين مىشود:" ما اين چنين قرآن را با روحى از خود به تو وحى كرديم تو خودت نه كتاب مىدانستى چيست و نه ايمان، و ليكن ما قرآن- و يا كتاب- را نورى قرار داديم ..." ولى من هيچ مفسرى را نديدهام كه آيه را اينطور توجيه كرده باشد.
معناى اينكه فرمود: تو- قبل از نزول وحى
...
معناى اينكه فرمود:" تو- قبل از نزول وحى- كتاب و ايمان را نمىشناختى" و جمع آن با اينكه رسول اللَّه (ص) قبل از بعثت هم ايمان داشته است
" ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ"- قبلا گفتيم كه آيه شريفه در مقام بيان اين معنا است كه آنچه رسول خدا (ص) دارد، و مردم را هم بسويش مىخواند، همه از ناحيه خداى سبحان است، نه از ناحيه خودش، و آنچه خدا به وى موهبت فرموده به وسيله وحى بعد از نبوت بوده. بنا بر اين مراد از اين كه مىفرمايد:" تو خودت درايت و فهم حقايق كتاب را نداشتى" اين است كه معارف جزئى عقايد و شرايع عمليش را كه در كتاب آمده خودت قبلا نمىدانستى. و درست هم هست، براى اينكه خداى تعالى بعد از نبوت و وحى علم به اين جزئيات را به او داد. و مراد از اينكه فرمود:" و تو نمىدانستى ايمان چيست" اين است كه تو واجد ايمان و التزام تفصيلى به يك يك معارف حقه و اعمال صالح نبودى. و اگر بپرسى چرا ايمان را به اعمال صالح تفسير كردى؟ مىگوييم در قرآن كريم اين استعمال آمده، و فرموده:" وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ" «2».(1) سوره انبياء، آيه 73.(2) خدا چنان نبوده كه عمل شما را ضايع كند. سوره بقره، آيه 143.