بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
در اين آيه دوباره مشركين غايب به حساب آمدهاند. و اين التفات براى آن است كه رو از ايشان گردانيده به ما بفرمايد اين مشركين چنين سيره ننگينى و چنين روش زشتى دارند، تا ما از روش آنها تعجب كنيم." أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبِينٍ" يعنى آيا خدا دختران را فرزند خود گرفته، و يا اين مشركينند كه از جنس بشر آنهايى را كه در ناز و نعمت و زر و زيور بار مىآيند فرزند خدا تصور كردهاند، با اينكه در بيان و تقرير دليل گفته خود و اثبات ادعايشان عاجزند و دليل روشنى ندارند.اين دو صفت كه براى زنان آورده، براى اين است كه زن بالطبع داراى عاطفه و شفقت بيشترى و تعقل ضعيفترى از مرد است، و به عكس مرد بالطبع داراى عواطف كمترى و تعقل بيشترى است. و از روشنترين مظاهر قوت عاطفه زن علاقه شديدى است كه به زينت و زيور دارد، و از تقرير حجت و دليل كه اساسش قوه عاقله است ضعيف است." وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً ..."اين آيه گفتار مشركين را كه ملائكه دختران خدايند معنا مىكند. و اين عقيده طوائفى از عرب جاهليت بوده، و گر نه وثنىهاى ديگر چه بسا كه در باره بعضى از آلهه خود مىگفتند: اين آلهه مادر خدا، و اين آلهه دختر خدا است، ولى نمىگفتند كه به كلى همه ملائكه دختر و زناند. ولى در آيه مورد بحث از وثنيان عرب حكايت مىفرمايد كه چنين اعتقادى داشتهاند.و اگر ملائكه را با جمله" الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ" توصيف كرده، براى اين است كه گفتار آنان را كه ملائكه جنس ماده هستند رد كند، چون كلمه" عباد" وصف نر است، و ماده را" عباد" نمىگويند، (بلكه مىگويند اماء). خواهى گفت: پس، از اين توصيف بر مىآيد كه ملائكه نر هستند. مىگوييم: نه لازمه" عباد" بودن آنان اين نيست كه به وصف نرى هم متصف گردند، چون نرى و مادگى كه در جانداران زمينى است از لوازم وجود مادى آنها است كه بايد مجهز به آن باشند، تا نسلشان قطع نشود و ملائكه از ماديت و تناسل به دورند." أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ"- اين جمله رد ادعاى مشركين بر مادگى ملائكه است، مىفرمايد: راه عالم شدن به نرى و مادگى حس است، و مشركين ملائكه را نديدهاند تا بدانند آيا نرند يا ماده، و در هنگام خلقت ملائكه حاضر نبودند، تا به اين قسمت آگاه گردند. پس اينكه مىپرسد" آيا ناظر بر خلقت ملائكه بودهاند" استفهامى است انكارى. يعنى ناظر نبودهاند. و جمله" سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ" تهديدى به ايشان است كه بدون علم چنين حرفهايى مىزنند. و به زودى اين شهادت بدون علمشان در نامه اعمالشان نوشته مىشود و در قيامت از آن بازخواست خواهند شد.