بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و نيز در معناى كلمه" تسخير" گفته: تسخير هر چيزى به معناى راندن قهرى آن به سوى غرض مخصوص است- تا آنجا كه مىگويد: و" سخرى" نام همان چيزى است كه مقهور واقع شده، و آن را به سوى اراده و خواست خود سوق مىدهد «1».آيه مورد بحث و دو آيه بعدش در مقام پاسخ به گفتار مشركين مكه است كه اعتراض كردند كه چرا قرآن بر يكى از مردان مكه و طائف نازل نشد. و حاصل جواب اين است كه گفتار آنان تحكمى است روشن، تحكمى كه هر شنوندهاى را به شگفت وا مىدارد، براى اينكه در مسالهاى مداخله و حكم مىكنند كه مربوط به ايشان نيست، و آن مساله نبوت است، مسالهاى كه از دنيا و آنچه در آن است مهمتر است. و اين مشركين در امر معيشت دنيايى كه در آن زندگى مىكنند و از رزقش ارتزاق مىنمايند، و خود قطرهاى از درياى بىكران رحمت ما است، هيچ مداخلهاى ندارند، با اينكه معيشت دنيا از نظر ما مسالهاى است بسيار كوچك و بى ارج، چون متاعى است زايل و ناپايدار، و تقسيم همين زندگى ناچيز در بين آنان، به دست ما است، و از تحت قدرت و مشيت آنان بيرون است، آن وقت چگونه به خود اجازه مىدهند به تقسيم چيزى مداخله نموده كه هزاران بار از زندگى دنيا مهمتر است، و آن مساله نبوت است كه رحمت كبريايى ما، و كليد سعادت دائمى بشر، و رستگارى جاودانه ايشان است. و مشركين كه در تقسيم معيشت دنيا هيچ گونه دخل و تصرفى ندارند چگونه مىخواهند اين مساله مهم را تقسيم نموده، بگويند نبوت نبايد بر فلان شخص داده شود، و بايد به فلان و فلان داده مىشد.بنا بر اين، جمله" أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ" استفهامى است انكارى، و التفات از تكلم (نحن قسمنا) به غيبت (رحمة ربك) براى اين است كه دلالت كند بر اينكه رسول خدا (ص) به عنايتى ربوبى اختصاص يافته كه به مقام نبوت رسيده است. و معناى آيه اين است كه: مشركين، مالك نبوت- كه رحمت خاصهاى است از ما- نيستند، تا به تقسيم آن پرداخته، از تو منعش نموده، به هر كس ديگرى كه خواستند بدهند.و جمله" نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا" دليل اين انكار را بيان مىكند و مىفرمايد اينكه گفتيم اينها اختياردار مساله نبوت نيستند تا به تقسيم آن بپردازند، براى اين است كه از تقسيم چيزى كه به مراتب از نبوت پايينتر است عاجزند، و آن معيشت زندگى دنياى ناچيزشان است كه ما در بينشان تقسيم كردهايم، آن وقت چگونه مىخواهند چيزى را تقسيم كنند كه بسيار ارجمندتر و داراى قدر و منزلت بيشتر است؟(1) مفردات راغب، ماده" سخر".