بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بعضى ديگر گفتهاند: حكيم بودن امر، محكم كردن آن بعد از تجزيه و تفصيل است، نه محكم بودن آن قبل از تفصيل، و معنى جمله اين است كه: خداى تعالى در آن شب قضاى هر امرى را مىراند، و آن را محكم مىكند، كه ديگر زياده و نقصان و يا هيچ دگرگونگى ديگرى نپذيرد. و ليكن از همه اين وجوه روشنتر وجهى است كه ما بيان كرديم." أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ" مراد از كلمه" أمر" در اينجا" شان" است. و اين كلمه حال از كلمه" امر" قبلى است، و معناى جمله اين است: در آن شب هر امرى تجزيه و تفصيل مىشود، در حالى كه امرى است از جانب ما، و آغاز شدهاى از درگاه ما. ممكن هم هست مراد از اين كلمه همان معناى مقابل نهى باشد، و آن وقت معنايش چنين مىشود: در آن شب هر امرى به فرمان ما تفصيل داده مىشود. و اين كلمه چه به معناى شان باشد، و چه به معناى فرمان، متعلق است به كلمه" يفرق".و نيز ممكن است كه بگوييم متعلق است به جمله" انزلناه" يعنى در حالى كه آن نازل شده شانى از ما است و يا به فرمانى از ما نازل شده است. و جمله" إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ" خالى از تاييد اين احتمال نيست، و آن را تعليل مىكند. و معنايش اين است كه: ما آن كتاب را در حالى كه امرى از ناحيه ما بود نازل كرديم، چون سنت ما بر فرستادن پيامبران و رسولان جارى است." رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ" يعنى نازل كردن آن رحمتى بود از پروردگار تو. و يا معنايش اين است كه ما آن را بدين جهت نازل كرديم تا رحمتى از خود را بر مردم افاضه كرده باشيم: و يا اين است كه نازل كردنش به خاطر آن بود كه رحمت پروردگارت اقتضاى انزال آن را داشت. پس كلمه" رحمة" بنا بر معناى اول، حال خواهد بود، و بنا بر معناى دوم و سوم مفعول له، و بيان علت.و در كلمه" من ربك" التفاتى از تكلم مع الغير به غيبت بكار رفته، چون خداى تعالى قبلا متكلم مع الغير فرض شده بود، مىفرمود: ما چنين و چنان كرديم. و در اين كلمه غايب فرض شده مىفرمايد" از ناحيه پروردگارت". وجه اين التفات اين است كه اظهار عنايتى در باره رسول گرامى خود فرموده باشد، چون آن كسى كه قرآن را بر آن جناب نازل كرده، پروردگار او است، و منذر حقيقى كه پيامبر را به سوى مردم فرستاده او است." إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ"- يعنى او شنواى درخواستها، و داناى حوائج است.