بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
" هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ"-" افاضه در حديث" به معناى خوض و فرو رفتن در آن است. و كلمه" ما" در اين جمله موصوله است، و ضمير" فيه" به آن برمىگردد. ممكن هم هست مصدريه باشد، و مرجع ضمير قرآن باشد. و در صورت موصوله بودن" ما" معنا چنين مىشود: خداى سبحان داناتر است به آنچه كه در آن فرو رفتهايد، يعنى در تكذيب قرآن و سحر و افتراء شمردن آن. و در صورت مصدريه بودن معنا اينطور مىشود: خدا داناتر است به خوض و فرو رفتن شما در تكذيب قرآن." كَفى بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ"- اين جمله دومين احتجاج و استدلال است بر نفى افتراء به خدا. احتجاج اول جمله" إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً" بود، كه بيانش در چند سطر قبل گذشت. و معناى احتجاج دوم اين است كه: شهادت دادن خدا در كلام خودش به اينكه كلام، كلام او است، نه افتراء بر او از جانب من، كافى است در مفترى نبودن من. و خداى سبحان اين ادعاى مرا تصديق كرده و فرموده:" لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ" «1» و آياتى ديگر كه در اين معنا است و اما اينكه قرآن كلام خداست، در اثباتش همان آياتى كه تحدى مىكند (و مىفرمايد: اگر در آسمانى بودن اين كتاب شك داريد، همه دست به دست هم داده يك سوره مثل آن بياوريد) كافى است." وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ"- اينكه در ذيل آيه دو اسم از اسماء كريمه الهى را آورده، به منظور احتجاج عليه لوازمى است كه انكار رسالت متضمن آن است. گويى فرموده: اينكه شما رسالت مرا انكار نموده، و آن را افتراء به خدا مىپنداريد، در حقيقت متضمن دو ادعا است، يكى ادعاى اينكه قرآن كلام خدا نيست، و يكى هم ادعاى اينكه دعوى رسالت من باطل است- كه البته وثنى مذهبان بطور كلى منكر رسالتند.(1) ليكن خدا شهادت مىدهد به آنچه كه بر تو نازل كرده، چون به علم خودش نازل كرده است.سوره نساء، آيه 166.