ترجمه تفسیر المیزان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 18

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پس عمر آن زن را رها كرد. راوى مى‏گويد: بعدا شنيديم كه آن زن درست در آخر شش ماه وضع حمل كرده بوده «1».

مؤلف: اين داستان را مفيد هم در ارشاد نقل كرده «2».

و نيز در الدر المنثور است كه ابن منذر و ابن ابى حاتم از بعجة بن عبد اللَّه جهنى روايت كرده كه گفت:

مردى از قبيله ما، با زنى كه او نيز از جهنيه بود ازدواج نمود، و آن زن درست بعد از شش ماه از ازدواجش فرزندى آورد، همسرش نزد عثمان بن عفان رفت، و داستان را گفت. عثمان دستور داد زن را سنگسار كنند، جريان به على (ع) رسيد، نزد عثمان رفت، كه اين چه دستورى است كه داده‏اى؟

عثمان گفت او ششماهه زائيده، و مگر چنين چيزى ممكن است؟

حضرت فرمود: مگر نشنيده‏اى كه خداى تعالى مى‏فرمايد:" وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً"، و از سوى ديگر مدت شير دادن را دو سال تمام دانسته، و فرموده:" حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ" دو سال از سى ماه كسر شود چقدر مى‏ماند، مگر بيش از شش ماه باقى مى‏ماند؟

عثمان گفت: به خدا سوگند متوجه اين نكته نبودم. برويد زن را بياوريد، وقتى آوردند ديدند از حكم اعدام سخت ترسيده، بخواهرش گفته بوده از اين ماجرا غصه مخور (و مپندار كه من براى قبيله ننگى آورده‏ام)، به خدا سوگند احدى غير از شوهرم با من نزديكى نكرده.

راوى سپس مى‏گويد: آن كودك بزرگ شد، و پدرش اعتراف كرد كه او فرزند من است، چون شبيه‏ترين مردم به پدر خود بود. و باز مى‏گويد: من آن مرد را ديدم كه در آخر بيمار شد و تكه‏هاى بدنش در بستر مى‏ريخت. «3»

و در تهذيب به سند خود از عبد اللَّه بن سنان از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود:

نزد پدرم بودم كه مردى از آن جناب پرسيد منظور از" بلوغ اشد" در كلام خداى عز و جل كه مى‏فرمايد:" حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ" چيست؟

فرمود: رسيدن به حد احتلام «4».

(1) الدر المنثور، ج 6، ص 40.

(2) ارشاد مفيد، فى قضاياه فى زمن امارة العمر، ص 110.

(3) الدر المنثور، ج 6، ص 40.

(4) نور الثقلين، ج 5، ص 13.

/ 590