امر به كشتن بسيار كفار در رويارويى و جنگ با آنها، و سپس اسير گرفتن آنان‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 18

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امر به كشتن بسيار كفار در رويارويى و جنگ با آنها، و سپس اسير گرفتن آنان‏

" فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ ..."

اين آيه نتيجه‏گيرى از سه آيه قبل است كه مؤمن و كافر را وصف مى‏كند، گويا فرموده: وقتى مؤمنين اهل حق باشند، و خدا آن انعامها را به ايشان بكند، و كفار، اهل باطل باشند، و خدا اعمالشان را خنثى و گمراه كند، پس مؤمنين بايد در هنگام برخورد با صف كفار با ايشان قتال كنند و اسير بگيرند تا حق كه هدف مؤمنين است زنده شود و زمين از لوث باطلى كه مسير كفار است پاك گردد.

پس مراد از" لقاء" در جمله" فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ" برخورد با كفار است در جنگ. و كلمه" ضرب الرقاب" مفعول مطلق است كه در جاى فعل خود نشسته و عاملش در تقدير است، و تقدير جمله" فاضربوا ضرب الرقاب" است، يعنى گردنهايشان را بزنيد زدنى كشنده، چون آسانترين و سريع‏ترين راه كشتن دشمن، زدن گردن آنها است.

" حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ"

- در مجمع البيان گفته: كلمه" اثخان" به معناى بسيار كشتن، و غلبه و قهر بر دشمن است، و از همين جهت گفته مى‏شود:" اثخنه المرض"، يعنى مرضش شديد شد و" اثخنه الجراح" يعنى زخمهاى كارى او بسيار است «1».

و در مفردات گفته:" وثقت به، أثق، ثقة" به معناى اين است كه من دل به او دادم، و به او اعتماد و اطمينان دارم." اوثقته" به معناى اين است كه او را بستم" وثاق" به فتحه واو، همچنين" وثاق" به كسره واو، دو اسمند براى وسيله‏هايى كه با آنها چيزى را مى‏بندند «2».

و كلمه" حتى" غايت گردن زدن را معين مى‏كند. و معناى جمله چنين است:

با كفار آن قدر قتال بكنيد تا قتل در آنان زياد شود، آن وقت مشغول به اسير گرفتن و بستن دست و پاى اسراء شويد. پس مراد از" شد وثاق" اسير گرفتن و محكم بستن آنان است، در نتيجه آيه شريفه در اينكه اسير گرفتن را بعد از اثخان قرار داده، در معناى آيه" ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى‏ حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ" «3» است كه مى‏فرمايد هيچ پيغمبرى حق ندارد اسير بگيرد، مگر وقتى كه در زمين غالب شود.

(1) مجمع البيان، ج 9، ص 97.

(2) مفردات راغب، ماده" وثق".

(3) سوره انفال، آيه 67.

/ 590