توضيح اينكه در تعليل نصرت مؤمنين و هلاكت
...
توضيح اينكه در تعليل نصرت مؤمنين و هلاكت كفار فرمود: خدا مولاى مؤمنان است و كافران مولايى ندارند
" ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُمْ" كلمه" ذلك" اشاره به مطالب قبل يعنى نصرت مؤمنين و هلاكت و سوء عاقبت كفار است. و نبايد به اين سخن گوش داد كه بعضى «2» گفتهاند اشاره است به ثبوت عاقبت و يا عقوبت امتهاى گذشته براى كفار اين زمان. و نه به اين قول كه گفتهاند «3» تنها اشاره است به نصرت مؤمنين. براى اينكه آيه شريفه متعرض حال مؤمنين و كفار هر دو است.و كلمه" مولى"، گويا مصدر ميمى باشد و معناى وصفى از آن اراده شده باشد كه در نتيجه به معناى" ولى" مىشود، چون مولى بر مالك برده اطلاق مىشود، زيرا در امور برده ولايت دارد، و بر ناصر هم اطلاق مىشود، چون در امور منصور دخل و تصرف مىكند، و به آن امور قوت و جان مىدهد. و خداى سبحان هم از اين جهت مولى است كه مالك بندگان و امور آنان در صراط تكوين است و هم مدبر آن امور است و هر جور بخواهد تدبير مىكند، مىفرمايد:" ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ" «4» و نيز مىفرمايد:" وَ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ" «5» و هم از اين جهت كه مدبر امور بندگان در صراط سعادت است، ايشان را به سوى سعادتشان و به سوى بهشت هدايت مىنمايد و به اعمال صالح موفقشان مىكند و بر دشمنان ياريشان مىدهد. و مولويت به معناى دومى مختص به مؤمنين است، چون تنها ايشانند كه درراه عبوديت و پيروى خواستههاى خدا قرار دارند، نه كفار.
(1) تفسير روح المعانى، ج 26، ص 45.(2 و 3) تفسير روح المعانى، ج 26، ص 45.(4) شما غير از خدا ولى نداريد. سوره الم سجده، آيه 4.(5) به سوى خدا، مولاى حقيقيشان برگردانده مىشوند. سوره يونس، آيه 30.