و دوم اينكه اين نسبتى كه به دسته دوم داد كه منظورشان شدت و ضعف اصل ايمان نيست بلكه اعمالى است كه مايه كمال ايمان است، نسبتى است ناروا، براى اينكه اين دسته شدت و ضعف را در اصل ايمان اثبات مىكنند، و معتقدند كه هر يك از علم و التزام به علم كه ايمان از آن دو مركب مىشود، داراى شدت و ضعف است.سوم اينكه پاى اعمال را به ميان كشيدن درست نيست، زيرا نزاع در يك مطلب غير از نزاع در اثرى است كه باعث كمال آن شود، و كسى در اين كه اعمال صالح و طاعات، كم و زياد دارد، و حتى با تكرار يك عمل زياد مىشود نزاعى ندارد.
معناى اينكه فرمود: جنود آسمانها و زمين از آن خدا است
" وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ"- كلمه" جند" به معناى جمع انبوهى از مردم است كه غرضى واحد، آنان را دور هم جمع كرده باشد، و به همين جهت به لشكرى كه مىخواهند يك ماموريت انجام دهند" جند" گفته مىشود. و سياق آيه شهادت مىدهد كه مراد از جنود آسمانها، و زمين، اسبابى است كه در عالم دست در كارند، چه آنهايى كه به چشم ديده مىشوند، و چه آنهايى كه ديده نمىشوند. پس اين اسباب واسطههايى هستند بين خداى تعالى و خلق او، و آنچه را كه او اراده كند اطاعت مىكنند، و مخالفت نمىورزند.و آوردن جمله مورد بحث بعد از جمله" هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ ..." براى اين است كه دلالت كند بر اينكه همه اسباب و عللى كه در عالم هستى است از آن خدا است، پس او مىتواند هر چه را بخواهد به هر چه كه خواست برساند، و چيزى نيست كه بتواند بر اراده اوغالب شود، براى اينكه مىبينيم زياد شدن ايمان مؤمنين را به انزال سكينت در دلهاى آنان مستند مىكند.
(1) روح المعانى، ج 26، ص 93.