بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
قريش سفيرى نزد رسول خدا (ص) فرستادند، و آن جناب را به خدا و به حق رحم سوگند داد كه نزد ابو بصير و نفراتش بفرستد، و آنان را از اين كار باز دارد، و ما از برگرداندن فراريان خود صرفنظر كرديم، هر كس از ما قريش، مسلمان شد، و نزد شما مسلمين آمد، ايمن است، رسول خدا (ص) فرستاد تا ابو بصير را آوردند «1».و در تفسير قمى در حديثى طولانى كه اوائل آن را در اوائل همين بحث نقل كرديم مىگويد: امام فرمود رسول خدا (ص) بعد از نوشتن عهدنامه حديبيه فرمود: قربانيان خود را ذبح كنيد، و سرهايتان را بتراشيد. اصحاب امتناع كرده گفتند: چگونه قبل از طواف خانه و سعى بين صفا و مروه قربانى كنيم؟ حضرت سخت اندوهناك شد، و اندوه خود را با ام سلمه درد دل كرد. ام سلمه گفت: يا رسول اللَّه!شما خودت قربانى كن، و سر بتراش، رسول خدا (ص) چنين كرد، مردم هم در بين يقين و شك و دو دلى قربانى كردند «2».مؤلف: اين معنا در رواياتى ديگر از طرق شيعه و اهل سنت نقل شده، و آن روايتى كه طبرسى آورده خلاصهاى است از روايتى كه بخارى و ابو داوود و نسايى از مروان و مسور نقل كردهاند.و در الدر المنثور است كه بيهقى از عروه نقل كرده كه گفت: رسول خدا (ص) وقتى از حديبيه برمىگشت و به طرف مدينه مىآمد، مردى از اصحابش گفت: به خدا ما فتحى نكرديم، براى اينكه مانع ما از زيارت خانه شدند، تنها نتيجه كار ما اين شد كه رسول خدا (ص) در حديبيه معطل شود، و دو نفر از مسلمانان اهل مكه را به آنان پس دهد.اين سخن به گوش رسول خدا (ص) رسيد كه بعضى از مردم چنين مىگويند. فرمود: بسيار بد حرفى زدند، زيرا اين بزرگترين فتح براى ما بود، كه مشركين با آن همه ناراحتى كه از شما ديدند، و خداوند چند نوبت شما را بر آنان ظفر داد، و شما كه در كنار شهر ايشان بوديد سالم و با غنيمت و ماجور برگرداند، و بدون خونريزى از بلاد ايشان دور شديد، و خود آنان تقاضاى صلح نموده براى آمدن به نزد شما از خود رغبت نشان دادند، پس اين بزرگترين فتح بود.مگر روز احد فراموشتان شده كه به منظور فرار از دشمن به بالاى بلندىها مىگريختيد، و صداى من تنها به آخرين نفر شما مىرسيد؟آيا از يادتان رفته جنگ احزاب را كه از بالاى مدينه و پايين آن بر شما تاختند و چشمهايتان از شدت ترس از كاسه بيرون مىزد، و دلها تا گلوگاهها رسيده، در باره خداى تعالى پندارهايى مىپنداشتيد؟(1) مجمع البيان، ج 9، ص 116- 119.(2) تفسير قمى، ج 2، ص 309.