دو روايت در بيان معناى آيه:" لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ ..." - ترجمه تفسیر المیزان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 18

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مسلمانان گفتند: خدا و رسولش درست مى‏گويند، راستى ماجراى حديبيه فتحى عظيم و از عظيم‏ترين فتوح بود. به خدا سوگند اى پيامبر خدا ما در آنچه شما فكر كرديد فكر نمى‏كرديم، و تو از ما به خدا و به امور داناترى. در اينجا بود كه سوره فتح نازل شد «1».

مؤلف: احاديث در داستان حديبيه بسيار است، آنچه ما نقل كرديم قسمتى از آن بود.

دو روايت در بيان معناى آيه:" لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ ..."

و در تفسير قمى به سند خود از عمر بن يزيد بياع سابرى مى‏گويد:

به امام صادق (ع) عرضه داشتيم: آيه" لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ" چه معنا دارد؟

فرمود: ايشان گناهى نداشتند، حتى تصميم بر گناهى را هم نگرفتند، و ليكن خداى تعالى گناهان شيعه‏اش را بر او حمل كرد، و آن گاه آمرزيد «2».

و در عيون الاخبار در رواياتى كه مجلس مامون با حضرت رضا (ع) را حكايت مى‏كند، به سند خود كه به ابن جهم دارد روايت كرده كه گفت: در مجلس مامون حاضر شدم، ديدم حضرت رضا (ع) نزد اوست، مامون از آن جناب مى‏پرسيد: يا بن رسول اللَّه آيا رأى شما اين نيست كه انبياء معصومند؟

فرمود: بله- تا آنجا كه مامون گفت- پس بفرما ببينم معناى اين كلام خداى عز و جل:" لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ" چيست؟

حضرت فرمود: در نظر مشركين عرب هيچ كس گناهكارتر و گناهش عظيم‏تر از رسول خدا (ص) نبود، براى اينكه آنها سيصد و شصت خدا داشتند، و رسول خدا كه آمد همه آنها را از خدايى انداخت و مردم را به اخلاص خواند، و اين در نظر آنها بسيار سنگين و عظيم بود، گفتند:" أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْ‏ءٌ عُجابٌ وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى‏ آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْ‏ءٌ يُرادُ ما سَمِعْنا بِهذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ آيا آن همه خدا را يكى كرده اين خيلى شگفت‏آور است بزرگانشان براى تحريك مردم به راه افتادند كه برخيزيد و از خدايان خود دفاع كنيد كه اين وظيفه‏اى است مهم، ما چنين چيزى را در هيچ كيشى نشنيده‏ايم اين جز سخنى خود ساخته نيست".

اين جاست كه وقتى خداى تعالى مكه را براى پيامبرش فتح مى‏كند، مى‏فرمايد:

" إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ يعنى ما اين فتح آشكار را برايت كرديم، تا تبعات و آثار سويى را كه دعوت گذشته و آينده‏ات در نظر مشركين دارد از بين ببريم تا ديگر در صدد آزارت برنيايند" و همين طور هم شد، بعد از فتح مكه عده‏اى مسلمان شدند، و بعضى از مكه فرار كردند، آنهايى هم كه ماندند قدرت بر انكار توحيد نداشتند، و با
دعوت مردم آن را مى‏پذيرفتند.

(1) الدر المنثور، ج 6، ص 68.

(2) تفسير قمى، ج 2، ص 314.

/ 590