بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
گاهى هم خداى تعالى لفظ" كلمه" را به روح اطلاق كرده، از آن جمله فرموده:" وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ" «1»." وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها" - اما اينكه مؤمنين احق و سزاوارتر به كلمه تقوى بودند، علتش اين است كه استعدادشان براى تلقى چنين عطيهاى الهى تمام بود. آرى، با اعمال صالح خود استعداد خود را تكميل كرده بودند، پس همانا سزاوارتر به كلمه تقوى بودند تا ديگران. و اما اينكه اهل آن بودند باز براى اين بود كه به غير ايشان كسى اهليت چنين دريافتى را نداشت و كلمه" اهل" به معناى خاصه هر چيز است.بعضى «2» گفتهاند: مراد اين است كه آنان سزاوارتر به سكينت و اهل آن بودند. و بعضى «3» ديگر گفتهاند: در اين جمله تقديم و تاخيرى به كار رفته، اصل جمله" و كانوا اهلها و احق بها" بوده. ولى خود خواننده مىداند كه اين حرف صحيح نيست." وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً"- اين جمله به منزله دامنه كلامى است براى جمله" وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها" و يا براى همه مطالب گذشته. و معنايش به هر دو تقدير روشن است." لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ ..."بعضى از مفسرين «4» گفتهاند: فعل" صدق" و" كذب" كه فعل ثلاثى مجردش تشديد ندارد، دو جور مىتواند هر دو مفعول خود را بگيريد. يك جور با حرف" فى" مثل اينكه بگويى" صدقت زيدا فى حديثه" و يا" كذبت زيدا فى حديثه" و نيز بدون حرف مثل اين كه گفته مىشود:" صدقت زيدا الحديث" و" كذبته الحديث" و اما اگر همين دو كلمه به باب تفعيل برود، و تشديد بردارد، آن وقت مفعول دومش را حتما با حرف" فى" مىگيرد، مثلا مىگويى" صدقت زيدا فى حديثه" و" كذبته فى حديثه".لام در اول جمله" لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ" لام سوگند است. و جمله" لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ" پاسخ آن سوگند است. كلمه" بالحق" حال از رؤيا، و حرف" باء" در آن باء ملابست است. و آوردن جمله" إِنْ شاءَ اللَّهُ" به منظور اين است كه به بندگانش بياموزد. و معناى آيه اين است كه: سوگند مىخورم كه خدا آن رؤيايى كه قبلا نشانت داده بود، تصديق كرد، آن رؤيا اين بود كه به زودى، شما اى مؤمنين داخل مسجد الحرام خواهيد شد ان شاء اللَّه، در حالى كه از شر مشركين ايمن باشيد، و سرها را بتراشيد و تقصير بكنيد بدون اينكه ترسى از مشركين بر شما باشد.(1) كلمهاى كه خود روحى از خدا بود و بر مريم القاء نمود. سوره نساء، آيه 171.(2 و 3) مجمع البيان، ج 9، ص 126.(4) روح المعانى، ج 26، ص 120 و 122.