رواياتى راجع به ماجراى جنگ و فتح خيبر - ترجمه تفسیر المیزان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 18

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مؤلف: الدر المنثور اين معنا را به طريقى ديگر از على (ع) و سلمة بن اكوع و ابو هريره روايت «1» كرده. از طرق شيعه نيز روايت شده، هم چنان كه در علل به سند خود از حسن بن عبد اللَّه از آباء و از جدش حسن بن على (ع) از رسول خدا (ص) روايت كرده كه در ضمن حديثى كه" سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر" را تفسير كرده فرموده: لا اله الا اللَّه به معناى وحدانيت خدا است و اينكه خدا اعمال را جز با توحيد قبول نمى‏كند. و همين كلمه، كلمه تقوى است، كه كفه ترازوى اعمال در روز قيامت با آن سنگين مى‏شود «2».

رواياتى راجع به ماجراى جنگ و فتح خيبر

و در مجمع البيان در داستان فتح خيبر مى‏گويد: وقتى رسول خدا (ص) از حديبيه به مدينه آمد، بيست روز در مدينه ماند آن گاه براى جنگ خيبر خيمه زد.
ابن اسحاق به سندى كه به مروان اسلمى دارد از پدرش از جدش روايت كرده كه گفت: با رسول خدا (ص) به سوى خيبر رفتيم، همين كه نزديك خيبر شديم و قلعه‏هايش از دور پيدا شد، رسول خدا (ص) فرمود: بايستيد. مردم ايستادند، فرمود: بار الها! اى پروردگار آسمانهاى هفتگانه و آنچه كه بر آن سايه افكنده‏اند، و اى پروردگار زمينهاى هفتگانه و آنچه بر پشت دارند، و اى پروردگار شيطانها و آنچه گمراهى كه دارند، از تو خير اين قريه و خير اهلش و خير آنچه در آنست را مسألت مى‏دارم، و از شر اين محل و شر اهلش و شر آنچه در آنست به تو پناه مى‏برم، آن گاه فرمود: راه بيفتيد به نام خدا «3» و از سلمة بن اكوع نقل كرده كه گفت: ما با رسول خدا (ص) به سوى خيبر رفتيم شبى در حال حركت بوديم مردى از لشكريان به عنوان شوخى به عامر بن اكوع گفت: كمى از شِرّ و ورهايت (يعنى از اشعارت) براى ما نمى‏خوانى؟

و عامر مردى شاعر بود شروع كرد به سرودن اين اشعار:




  • لاهم لو لا أنت ما حجينا
    فاغفر فداء لك ما اقتنينا
    و أنزلن سكينة علينا
    انا اذا صيح بنا اتينا



  • و لا تصدقنا و لا صلينا
    و ثبت الاقدام ان لاقينا
    انا اذا صيح بنا اتينا
    انا اذا صيح بنا اتينا




و بالصياح عولوا علينا «4»

(1) الدر المنثور، ج 6، ص 80.

(2) نور الثقلين، ج 5، ص 74 به نقل از علل الشرائع.

(3) مجمع البيان، ج 9، ص 119.

(4) يعنى: بار الها اگر لطف و عنايت تو نبود ما نه حج مى‏كرديم، و نه صدقه مى‏داديم و نه نماز مى‏خوانديم، پس بيامرز ما را، فدايت باد آنچه كه ما آن را بدست آورديم. و قدمهاى ما را هنگامى كه با دشمن ملاقات مى‏كنيم ثابت فرما، و سكينت و آرامش را بر ما نازل فرما. ما هر وقت به سوى جنگ دعوت شويم براه مى‏افتيم، و رسول خدا (ص) هم به همين كه ما را دعوت كند اكتفاء و اعتماد مى‏كند.

/ 590