ترجمه تفسیر المیزان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 18

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و نيز به سند خود از عبد الرحمن بن ابى ليلى روايت كرده كه گفت:

على‏
(ع) همواره در گرما و سرما، قبايى باردار و گرم مى‏پوشيد، و از گرما پروا نمى‏كرد، اصحاب من نزد من آمدند و گفتند:

ما از امير المؤمنين چيزى ديده‏ايم، نمى‏دانيم تو هم متوجه آن شده‏اى يا نه؟

پرسيدم چه ديده‏ايد؟

گفتند: ما ديديم كه حتى در گرماى سخت با قبايى باردار و كلفت بيرون مى‏آيد، بدون اينكه از گرما پروايى داشته باشد، و بر عكس در سرماى شديد با دو جامه سبك بيرون مى‏آيد، بدون اينكه از سرما پروايى كند، آيا تو در اين باره چيزى شنيده‏اى؟

من گفتم: نه چيزى نشنيده‏ام.

گفتند: پس از پدرت بپرس شايد او در اين باب اطلاعى داشته باشد، چون او با آن جناب همراز بود. من از پدرم ابى ليلى پرسيدم، او هم گفت: چيزى در اين باب نشنيده‏ام.
آن گاه به حضور على (ع) رفت و با آن جناب به راز گفتن پرداخت و اين سؤال را در ميان نهاد.

على (ع) فرمود: مگر در جنگ خيبر نبودى؟

عرضه داشتم چرا. فرمود يادت نيست كه رسول خدا (ص) ابو بكر را صدا كرد، و بيرقى به دستش داده روانه جنگ يهود كرد، ابو بكر همين كه به لشكر دشمن نزديك شد، مردم را به هزيمت برگردانيد، سپس عمر را فرستاد و لوائى به دست او داده روانه‏اش كرد. عمر همين كه به لشكر يهود نزديك شد و به قتال پرداخت پا به فرار گذاشت.

رسول خدا (ص) فرمود: رايت جنگ را امروز به دست مردى خواهم داد كه خدا و رسول را دوست مى‏دارد، و خدا و رسول هم او را دوست مى‏دارند، و خدا به دست او كه مردى كرار و غير فرار است قلعه را فتح مى‏كند، آن گاه مرا خواست، و رايت جنگ به دست من داد، و فرمود: بارالها او را از گرما و سرما حفظ كن. از آن به بعد ديگر سرما و گرمايى نديدم. همه اين مطالب از كتاب دلائل النبوة تاليف امام ابى بكر بيهقى نقل شده «1».

طبرسى مى‏گويد: بعد از فتح خيبر رسول خدا (ص) مرتب ساير قلعه‏ها را يكى پس از ديگرى فتح كرد و اموال را حيازت نمود، تا آنكه رسيدند به قلعه" وطيح" و قلعه" سلالم" كه آخرين قلعه‏هاى خيبر بودند آن قلعه‏ها را هم فتح نمود و ده روز و اندى محاصره‏شان كرد «2».

ابن اسحاق مى‏گويد: بعد از آنكه قلعه" قموص" كه قلعه ابى الحقيق بود فتح شد، صفيه دختر حى بن اخطب و زنى ديگر كه با او بود اسير شدند. بلال آن دو را از كنار كشتگان يهود عبور داد، و صفيه چون چشمش به آن كشتگان افتاد، صيحه زد، و صورت خود را خراشيد
و خاك بر سر خود ريخت.

(1 و 2) مجمع البيان، ج 9، ص 121.

/ 590