ترجمه تفسیر المیزان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 18

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين توجيه درست نيست، براى اينكه در حبط مربوط به كفر هم كه بدون هيچ شكى‏
منظور از آن حبط ثواب اعمال است نيز حبط معلق شده به خود اعمال، همان طور كه در اين آيه نيز چنين است. پس ناگزيريم در اينجا هم آيه را حمل كنيم به همان معنايى كه آيه حبط مربوط به كفر را حمل كرديم. آنجا گفتيم كه كفر، ثواب عمل را حبط مى‏كند، اينجا نيز بايد همين را بگوييم، و هيچ فرقى بين اين دو مورد نيست. و اين كه گفتند خلاف ظاهر است قبول نداريم، براى اينكه بطلان عمل همين است كه اثر مترتب بر آن باطل شود.

بعضى «1» ديگر آيه را چنين توجيه كرده‏اند كه: تنها كفر باعث حبط است، و اگر در اين آيه فرياد زدن به روى رسول خدا (ص) و بلند صحبت كردن را هم باعث حبط دانسته از اين جهت نبوده كه خود اين رفتار باعث حبط مى‏شود، بلكه از اين جهت بوده كه ممكن است گاهى اين عمل باعث اذيت شدن آن جناب شود، و اذيت كردن رسول خدا (ص) كفر و مايه حبط عمل است.

بعضى «2» هم گفته‏اند: هر چند در آيه از مطلق بلند حرف زدن نهى شده ولى ما مى‏دانيم كه ملاك آن پرهيز از عملى است كه ممكن است باعث آزار رسول خدا (ص) شود و چون آزار آن جناب به اتفاق مسلمين كفر و باعث حبط عمل است، لذا به طور مطلق از عملى كه گمان آزار پيغمبر در آن هست نهى كرده، چه اينكه آزار باشد و چه نباشد. و اين به دو منظور بوده يكى حمايت از حرمت آن جناب، و يكى پيش‏گيرى و از بين بردن ماده فساد.

و چون اين عمل مورد نهى، دو قسم بوده، يكى به حد كفر مى‏رسيده و آن صورتى است كه رسول خدا (ص) را آزار دهد، و يكى هم به حد كفر نمى‏رسيده، و نيز از آنجا كه دليلى نبوده اين دو قسم عمل را مشخص كند، و اگر هم فرض كنيم بوده مردم در بيشتر مواقع توجهى به آن نداشتند لذا مكلفين بايد به عنوان احتياط از هر دو قسم، احتياط مى‏كردند، تا از آن هم كه به حد اذيت مى‏رسيده اجتناب كرده باشند.

(1) روح المعانى، ج 26، ص 136.

(2) مجمع البيان، ج 9، ص 130.

/ 590