چند روايت در باره اخوت ايمانى و شان نزول آيه:" وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا ..." - ترجمه تفسیر المیزان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 18

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مؤلف: در كافى هم به سند خود از فضيل بن يسار از امام صادق (ع) حديثى روايت كرده كه در معناى همين حديث است. و عبارت آن حديث اين است كه: مگر
ايمان غير از حب و بغض است. آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود:" حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ ..." «1».

و در مجمع البيان است كه بعضى گفته‏اند: كلمه" فسوق" به معناى كذب است- نقل از ابن عباس و ابن زيد، و نيز منقول از امام ابى جعفر (ع) «2».

مؤلف: در اين معنا روايات ديگرى نيز هست.

و در كافى به سند خود از على بن عقبه از امام صادق (ع) روايت آورده كه فرمود:

مؤمن برادر مؤمن، و چشم او و راهنماى او است. به او خيانت و ظلم نمى‏كند، او را فريب نمى‏دهد، و اگر وعده‏اى به او داد خلف وعده نمى‏كند «3».

مؤلف: و در معناى اين حديث روايات ديگرى از آن جناب نقل شده كه در بعضى از آنها به جاى مؤمن فرموده: مسلمان برادر مسلمان است، او را ظلم نمى‏كند، و اگر ديگران به او ظلم كنند بى ياورش نمى‏گذارد، و نيز دنبال سر او بدگويى نمى‏كند «4».

و در كتاب محاسن به سند خود از ابى حمزه ثمالى از امام ابى جعفر باقر (ع) روايت كرده كه فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، برادر پدرى و مادريش، براى اينكه خداى عز و جل مؤمن را از طينت باغهاى آسمانى آفريده، و از باد و بوى جنان بر او دميده و بهمين جهت مؤمن، برادر پدرى و مادرى مؤمن است «5».

چند روايت در باره اخوت ايمانى و شان نزول آيه:" وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا ..."

و در الدر المنثور است كه احمد، بخارى، مسلم، ابن جرير، ابن منذر، ابن مردويه و بيهقى- در كتاب سنن- از انس روايت كرده‏اند كه گفت: شخصى به رسول خدا (ص) عرضه داشت چه خوب بود سرى به عبد اللَّه بن ابى (وى بزرگ منافقين بود) بزنى.

رسول خدا (ص) بدون درنگ بر الاغى سوار شد و مسلمانان هم با او به راه افتادند، و راهى كه مى‏بايد طى مى‏كردند زمينى خشك و شوره‏زار بود، همين كه رسول خدا (ص) به عبد اللَّه و همفكرانش رسيد عبد اللَّه گفت: دور شو از من، به خدا سوگند بوى الاغت ناراحتم كرد.

(1) اصول كافى، ج 2، ص 125، ح 5.

(2) مجمع البيان، ج 9، ص 133.

(3) اصول كافى، ج 2، ص 166.

(4) اصول كافى، ج 2، ص 167، ح 11.

(5) محاسن، باب 4، ص 134، ح 12.

/ 590