ترجمه تفسیر المیزان جلد 18

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 18

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سلمان نزد ابو بكر و عمر برگشت، آن دو گفتند: اسامه بخل‏
ورزيده، ما اگر سلمان را به چاه پر آبى هم بفرستيم آن چاه خشك مى‏شود.

بعد خودشان نزد رسول خدا (ص) رفتند.

حضرت فرمود: من اثر خوردن گوشت را در دهان شما مى‏بينم.

عرضه داشتند: يا رسول اللَّه ما امروز اصلا لب به گوشت نزده‏ايم.

فرمود: مدتى طولانى گوشت سلمان و اسامه را مى‏خورديد. آن گاه آيه نازل شد «1».

و در عيون به سند خود از محمد بن يحيى بن ابى عباد، از عمويش روايت كرده كه گفت:

روزى از حضرت رضا (ع) شنيدم كه شعرى مى‏خواند، با اينكه ايشان خيلى كم شعر مى‏خواند و آن شعر اين بود:




  • كلنا نامل مدا فى الاجل
    لا يغرنك أباطيل المنى
    انما الدنيا كظل زائل
    حل فيه راكب ثم رحل «2»



  • و المنايا هن آفات الامل‏
    و الزم القصد و دع عنك العلل‏
    حل فيه راكب ثم رحل «2»
    حل فيه راكب ثم رحل «2»



من پرسيدم: خدا عزت امير را زياد كند، اين شعر از كيست؟ فرمود از عراقى خودتان است.

عرضه داشتم: من آن را از ابو العتاهيه «3» شنيده‏ام كه براى خودش مى‏سرود.

حضرت فرمود اسم اصليش را ببر، و هيچ وقت او را به اين كنيه ياد مكن.

كه خداى عز و جل مى‏فرمايد" وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ" و شايد- صاحب اين شعر از اين اسم خوشش نيايد «4».

و در كافى به سند خود از حسين بن مختار از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: امير المؤمنين (صلوات اللَّه عليه) در يكى از كلماتش فرمود: همواره كار برادر مسلمانت را حمل بر صحت و بلكه بر بهترين وجهش كن، تا وقتى كه دليلى قطعى وظيفه‏ات را تغيير دهد، و دلت را از او برگرداند. و هرگز كلمه‏اى را كه از برادر مسلمانت مى‏شنوى حمل بر بد مكن، ما دام كه مى‏توانى محمل خيرى براى آن كلمه پيدا كنى «5».

(1) نور الثقلين، ج 5، ص 95. به نقل از جوامع الجامع.

(2) يعنى: همه ما اينطوريم كه وظائف روزمره خود را به اين اميد كه حالا وقت بسيار است تاخير مى‏اندازيم، و همين اميدها است كه آفت رسيدن به مقصد است. زنهار كه اميدهاى باطل فريبت ندهد، و همواره به سوى هدف بكوش، و بهانه‏ها را كنار بگذار، براى اينكه عمر دنيا بسيار اندك و زودگذر است و مثل سايه‏اى زودگذر مى‏ماند كه مسافرى لحظه‏اى در آن نياسايد، و سپس به راه خود ادامه دهد.

(3) پدر سفاهت، يا كم عقلى.

(4) عيون اخبار الرضا (ع)، ج، ص 175.

(5) اصول كافى، ج 2، ص 214.

/ 590