ترجمه تفسیر المیزان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 18

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بعضى ديگر از مفسرين «1» كلمه" اذ" را اصلا ظرفيه ندانسته‏اند بلكه آن را تعليلى و به معناى" زيرا" گرفته و گفته‏اند: علمى را كه از مفاد جمله" وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ" استفاده مى‏شود، با مفاد مدخول خودش تعليل مى‏كند.

(كه معناى آن و مدخولش چنين مى‏شود: زيرا دو فرشته گيرنده كه در راست و چپ هر انسان نشسته‏اند اعمال او را مى‏گيرند).

در رد اين نظريه مى‏گوييم: اين از مذاق قرآن كريم بدور است كه علم خداى تعالى را با علم ملائكه يا حفظ و نوشتن آنها تعليل كند.
و جمله" عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ" مى‏خواهد موقعيتى را كه ملائكه نسبت به انسان دارند تمثيل كند، و دو طرف خير و شر انسان را كه حسنات و گناهان منسوب به آن دو جهت است به راست و چپ محسوس انسان تشبيه نمايد، (و گر نه فرشتگان موجوداتى مجردند كه در جهت قرار نمى‏گيرند).

" ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ"

- كلمه" لفظ" به معناى پرت كردن است، و اگر سخن گفتن را لفظ ناميده‏اند، به نوعى تشبيه است. و كلمه" رقيب" به معناى محافظ، و كلمه" عتيد" به معناى كسى است كه فراهم كننده مقدمات آن ضبط و حفظ است، خلاصه يكى مقدمات را براى ديگرى فراهم مى‏كند تا او از نتيجه كار وى آگاه شود.
و اين آيه شريفه بعد از جمله" إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ" كه آن نيز در باره فرشتگان موكل است، دوباره راجع به مراقبت دو فرشته سخن گفته با اينكه جمله اول تمامى كارهاى انسان را شامل مى‏شد و جمله دوم تنها راجع به تكلم انسان است، از باب ذكر خاص بعد از عام است كه در همه جا مى‏فهماند گوينده نسبت به خاص عنايتى بيشتر دارد،

(مثل اينكه شما به پسر بزرگ خود وصيت كنى ارحام و خويشاوندان را پاس بدار، فلان پسر عمويت را پاس بدار، كه مى‏رساند در باره آن شخص عنايتى بيشتر دارى).

" وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ"

كلمه" حيد" كه مصدر فعل" تحيد" است به معناى عدول و برگشتن به عنوان فرار است، (كسى كه به منظور فرار دارد راه خود را كج مى‏كند، اين حالت را عرب" حيد" مى‏گويد) و مراد از سكره و مستى موت، حال نزع و جان كندن آدمى است، كه مانند مستان‏
مشغول به خودش است، نه مى‏فهمد چه مى‏گويد و نه مى‏فهمد اطرافيانش در باره‏اش چه مى‏گويند.

(1) روح المعانى، ج 26، ص 179.

/ 590