مقدمه عظمت و انحطاط مسلمين - انسان و سرنوشت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انسان و سرنوشت - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه عظمت و انحطاط مسلمين

مسأله سرنوشت و قضا و قدر كه در اين رساله فحص و تحقيقي درباره آن صورت گرفته است ، جزء مسائل فلسفي است و اگر بنا باشد در رديف واقعي خود قرار گيرد ، بايد آن را در فلسفه در ميان مسائل فلسفي جستجو كرد ، ولي در اين رساله از رديف اصلي خود خارج شده و در رديف يك سلسله مسائل ديگر قرار گرفته است . مسائل علمي و فلسفي هر كدام در رديف خاصي دارند كه از طريق موضوعات آنها و يا از طريق هدف و نتيجه اي كه از ياد گرفتن آنها حاصل مي شود ، تعيين مي گردد . علت اينكه مسائل فلسفي در رديفي و مسائل رياضي در رديف ديگر و مسائل طبيعي در رديف جداگانه قرار مي گيرند ، وابستگي و ارتباط خاصي است كه ميان موضوعات هر دسته همرديف وجود دارد و يا لااقل به واسطه هدف نظري يا عملي مشتركي است كه ياد گرفتن هر دسته از آنها براي يادگيرنده تأمين مي كند .

مسأله سرنوشت و قضا و قدر ، چه از نظر موضوعي و چه از نظر هدف تعليماتي ، در رديف مسائل فلسفي است ، ولي در اين رساله در رديف مسائلي قرار گرفته كه نه از لحاظ موضوع با آنها مرتبط است و نه از لحاظ نتيجه و هدف تعليماتي . اين مسأله در اين رساله جزء يك سلسله بحثها تحت عنوان " بحثهايي از علل انحطاط مسلمين " واقع شده است كه شامل موضوعات و جريانات و مسائل گوناگون است . موضوعاتي كه تحت اين عنوان قابل بحث است ، بعضي تاريخي و بعضي رواني يا اخلاقي يا اجتماعي و يا صرفا ديني و احيانا فلسفي است . بنابراين مباحثي گوناگون كه در رديفهاي متعدد قرار دارند ، جزء اين سلسله مباحث واقع مي شوند . آنچه اين مباحث گوناگون را به يكديگر پيوند مي دهد ، تحقيق در اثرات مثبت و منفي اين امور در ترقي و انحطاط اجتماع اسلامي است . عليهذا منظور از طرح اين مسأله در اين رساله اولا تحقيق در اين جهت است كه آيا اعتقاد به سرنوشت ، آن طور كه قواعد برهاني فلسفي ايجاب مي كند ، از نوع عقايد و افكاري است كه معتقدين خود را به سستي و تنبلي مي كشاند و مردمي كه به اين عقيده مي گرايند خواه ناخواه به انحطاط كشيده خواهند شد ، يا اين عقيده اگر درست تعليم داده شود ، چنين تأثير سوئي ندارد ؟ ثانيا اينكه اسلام اين مسأله را چگونه و به چه طرزي تعليم داده است و تعليم اسلامي در اين زمينه چه تأثيري در روحيه پيروان اسلام داشته است و مي تواند داشته باشد ؟ و چون منظور اين جهت بوده ، از تعرض فروع و شاخه هايي كه با منظور نامبرده ارتباط ندارد خودداري شده است . اينجانب درست به ياد ندارد كه از چه وقت با مسأله علل انحطاط مسلمين آشنا شده است و از چه زماني شخصا به بحث و تحقيق در اين مسأله علاقمند گرديده و درباره آن فكر مي كرده است ، ولي مي تواند به طور يقين ادعا كند كه متجاوز از بيست سال است كه اين مسأله نظر او را جلب كرده و كم و بيش در اطراف آن فكر مي كرده و يا نوشته هاي ديگران را در اين زمينه مي خوانده است .

از آن زمان تاكنون هر وقت به گفته يا نوشته اي در اين موضوع برمي خوردم ، با علاقه مي خواندم و يا گوش مي كردم ، و خيلي مايل بودم رأي و نظر گوينده يا نويسنده را دريابم ، تا آنكه در چند سال پيش ، ضمن بحثي نيمه درس و نيمه سخنراني كه در اطراف يكي از احاديثمه نبوي ( 1 ) ايراد مي كردم ، دامنه سخن به اين مطلب كشيد . اگر چه آنچه در اين زمينه تا آن وقت خوانده يا شنيده بودم احيانا مفيد بود ، اما مرا اقناع نكرده بود و چون در خود و مستمعين علاقه شديدي به فهميدن اين مطلب احساس مي كردم تصميم گرفتم تا آنجا كه ممكن است غور و دقت كنم و اين مسأله را بررسي نمايم ، زيرا يافتن راه اصلاح اوضاع حاضر جهان اسلامي بستگي زيادي دارد به پيدا كردن علل و موجبات انحطاط آنها كه در گذشته وجود داشته است و يا اكنون نيز موجود است . براي اين كار لازم شد كه اولا نظر ديگران را ، اعم از مسلمان و غير مسلمان ، تا آنجا كه دسترسي دارم بررسي كنم ، و ثانيا موضوعاتي كه از اين نظر قابل طرح و گفتگو است ، هر چند تاكنون از اين نظر طرح نشده است ، بدون اغماض و پرده پوشي طرح كنم . اينجا بود كه به گستردگي و دامنه وسيع اين مبحث پي بردم . فهميدم كه اگر بنا شود تحقيقي كافي و عالمانه در اين مطلب بشود ، بايد موضوعات فراواني مورد بحث و تحقيق قرار گيرد ، و بررسي

1 حديث معروف نبوي : " الاسلام يعلو و لا يعلي عليه " . اين حديث مورد اعتماد و استناد فريقين ، يعني شيعه و سني است .

/ 40