تعلیم و تربیت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعلیم و تربیت در نهج البلاغه - نسخه متنی

عبدالمجید زهادت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قبل از هجوم عقايد باطل و رسوخ صفات و ملكات رذيله، بايد ظرف قلب را باعقايد حقه و صفات حميده پر نمود و از روايت اميرالمؤمنين عليه السلام فهميده مى شود كه لازم نيست - بلكه ممكن نيست - تمام دقايق و نكات اعتقادى را به كودك ياد دهيد،بلكه آن حدى كه براى او نافع است و باعث جلوگيرى از رسوخ عقايد باطل مى گرددبه او آموزش دهيد.

دانشى كه انسان در كودكى و سنين جوانى بياموزد، رسوخ بيشترى در قلب وذهن او دارد.

امام هفتم، حضرت موسى بن جعفرعليهما السلام مى فرمايند:

قال رسول الله صلى الله عليه وآله: من تعلم في شبابه كان بمنزلة الرسم في الحجر ومن تعلم وهو كبير كان بمنزلة الكتاب على وجه الماء; (11)

پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند: كسى كه در كودكى و سنين جوانى چيزى را ياد بگيرد، مانند نوشته روى سنگ، دانش او ثابت و راسخ مى ماند، و كسى كه در سن پيرى چيزى را ياد گيرد، دانش او مانند نوشته روى آب ثباتى ندارد.

و نيز اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايند:

العلم في الصغر كالنقش في الحجر; (12)

يادگرفتن در كودكى مانند نقش روى سنگ ثابت و راسخ مى ماند.

ب) تاثير جلب اعتماد در تربيت

از عبارت هايى در اين نامه شريف استفاده مى شود كه موفقيت در امر تربيت متوقف است بر جلب اعتماد و تحبيب و اظهار خيرخواهى و برانگيختن احساسات و عواطف شخصى كه تحت تربيت و پرورش قرار مى گيرد.

در قسمت اول وصيت نامه چنين مى فرمايند:

من الوالد الفان المقر للزمان المدبر العمر المستسلم للدنيا الساكن مساكن الموتى و الظاعن عنها غدا الى المولود المؤمل ما لايدرك السالك سبيل من قد هلك غرض الاسقام و رهينة الايام ورمية المصائب وعبد الدنيا وتاجر الغرور وغريم المنايا واسير الموت وحليف الهموم وقرين الاحزان ونصب الآفات وصريع الشهوات وخليفة الاموات;

از پدرى فانى معترف به سختگيرى زمان كه آفتاب عمرش رو به غروب است و خواه ناخواه تسليم گذشت دنياست، همو كه در منزلگاه پيشينيان سكنا گرفته و فردا از آن كوچ خواهد كرد، به فرزندى آرزومند، آرزومند چيزى كه هرگز به دست نمى آيد در راهى گام برمى دارد كه ديگران در آن گام نهادند و هلاك شدند، به كسى كه هدف بيمارى هاست. گروگان روزگار و در تيررس مصائب وبنده دنيا و بازرگان غرور و بدهكار و اسير مرگ، هم پيمان اندوه ها و قرين غمها، آماج آفات و بلاها ومغلوب شهوات و جانشين مردگان است.

معمولا عواطف و احساسات بين احبا و اقرباء هنگام جدايى و فراق، مخصوصافراق دايمى و مرگ بروز و ظهور بيشترى دارد و به اين جهت است كه وصيت نامه- قبل از طرح هر گونه سفارشى - با اين عبارت شروع مى شود:

من الوالد الفان اين وصيت از پدرى است كه قريب شصت سال از عمر او گذشته وروبه مرگ و زوال است، مرگ هم مختص او نيست، بلكه ديگران هم كه قبل از اوبودند تسليم مرگ شدند. بعد به اين نكته تذكر مى دهند كه فرزندم تو هم در دنياى بى وفا و فريب كار ماندنى نيستى و در زندگى چند روزه دنيا با داشتن آرزوهاى زياد بامصائب و مشكلاتى دست به گريبان هستى.

/ 124