معاد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معاد - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

 از اموات اين طورند تقاضاي بازگشت مي كند ( 1 ) : " رب ارجعون ، لعلي اعمل صالحا فيما تركت " پروردگارا مرا باز گردان ، باشد كه در آنچه كوتاهي كرده ام ( يا در مال و ثروتي كه باقي گذاشته ام ) كار صالح انجام بدهم . جواب مي دهند : " كلا انها كلمة هو قائلها " بس ، حرفي است كه مي زند ، اگر هم بازگردد باز مثل اول خواهد بود . بعد مي فرمايد : " و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون " ( 2 ) . از وراء آنها يعني از جلوي آنها . كلمه " وراء " ، هم به معني پشت سر گفته مي شود ، هم به معني پيش رو ، در قرآن به هر دو معنا استعمال شده : " و كان ورائهم ملك يأخذ كل سفينة غصبا " (3) . آن چيزي كه در جلوي انسان باشد ، احاطه بر انسان داشته باشد ، مي گويند وراء انسان است .

 در اين آيه كلمه " وراء " به معناي جلو اطلاق مي شود و خبر هم قرينه است : " الي يوم يبعثون " . كلمه " برزخ " را به اين معنا براي اولين بار خود قرآن استعمال كرده و بعد در نهج البلاغه هم آمده است ، در اخبار و احاديث هم زياد آمده ، در كلمات علماء هم زياد آمده . قبلا در لغت كلمه " برزخ " به اين معنا نبوده ، كلمه " برزخ " در لغت به چيزي گفته مي شود كه حائل ميان چيزي و چيز ديگري باشد . مثلا اگر ما دو اتاق داشته باشيم ، يك اتاق آن طرف ديوار و يك اتاق اين طرف ديوار كه اين سالن حائلي باشد ميان اين اتاق و آن اتاق ،
 مي گويند برزخ ميان ايندو . بنابر اين " و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون " حكايت مي كند كه از مردن تا قيامت يك حالتي وجود دارد كه آن حالت فاصله ميان زندگي اين دنيا و قيامت است ، حائل ميان ايندو است . آيا اين آيه حكايت نمي كند كه انسان بعد از مردن باز هم زنده است ، باز هم مستشعر است ، باز هم آرزو و تقاضا دارد و تا روز قيامت به همين حال هست ؟ آيه ديگر در سوره " اذا وقعت الواقعة " مي فرمايد : " فلولا اذا بلغت الحلقوم 0 و انتم حينئذ تنظرون 0 و نحن اقرب اليه

 اول مي گويد اگر نه اين است كه اين رفتن ، اضطراري است و حكم خداست و براي اين است كه هر كسي به پاداش [ و كيفر ] عمل و جزاي خوب و بد عمل خودش برسد ، اگر نه اين است كه مردن به اصطلاح امروز يك سنت جبري و قطعي است ، پس چرا آن وقت كه مي رسد به حلقوم [ شما نمي بينيد ؟ ] اولا خود اين ، مطلبي است

كه يك چيزي هست كه آن به حلقوم مي رسد . حالا نحوه رسيدن [ چگونه است ] ، واقعا يعني نقل مكان مي كند مي رسد به حلقوم يا قطع علاقه اش مي رسد به آنجا كه از حلقوم مي خواهد قطع علاقه بشود ؟ ما اين را به كمك اخبار و روايات توضيح مي دهيم . مطلبي از اخبار و روايات استنباط مي شود و آن اين است كه آدمي كه در حال جان كندن است ،قبل از آنكه همان نفس ، همان جان ، همان روح ( به هر اسمي بخواهيم بناميم ) به حلقوم برسد ، قبل از آن هنوز مردن واقعي نيست ، هنوز آن [ نفس ] در اين دنياست و مي شود آن را برگرداند . اين حتما يك راز علمي هم دارد كه ما نمي دانيم . من الان نمي دانم كه راز علمي مطلب چيست و شايد تا اين حد باشد

 كه از نظر پزشكي قابل برگرداندن است ، مثلا ممكن است قلب ايستاده باشد ولي بعد بشود دو مرتبه همين قلب ايستاده را برگرداند . به اين مرحله كه رسيد كه قرآن از آن تعبير مي كند : " . . . اذا بلغت الحلقوم " ديگر حساب برگشتن در كار نيست . در اخبار اين طور وارد شده است

 كه وقتي به حلقوم مي رسد ، زمان معاينه است ، يعني با اينكه روح در حال جدا شدن و قطع علاقه است ، با اينكه نيمي ( 1 ) از علاقه روح قطع شده و اين آدم به صورت نيم مرده در آمده است ، هنوز در اين دنياست ولي به حلقوم كه رسيد ، معاينه برايش دست مي دهد ، يعني آن وقت آن دنيا را مي بيند ، وضع خودش را در آن عالم مي بيند ، اعمال خودش را مي بيند و اشياء را به صورت مثالي مي بيند ، مثال عمل خودش را مي بيند ، مثال زن و فرزند خودش را مي بيند و فرشتگان را مي بيند . به هر حال چيزهايي را كه تا حالا نمي ديد ، آن وقت مي بيند

 و در همان حال اين دنيا را مي بيند ، يعني در مرز ميان عالم دنيا و عالم بعد از دنياست ، هم اينجا را مي بيند ، هم آنجا را ، هم زن و بچه و كسانش را مي بيند كه دور جسدش را گرفته اند دارند گريه مي كنند ، و هم ملائكه را به صورت خاص يا مطابق آنچه از اخبار استفاده مي شود اولياء حق را به صورت خاصي

. 1 " نيم " كه مي گوييم مقصودمان قسمتي است ، حالا ممكن است بيش از نيم يا كمتر از نيم باشد ، اينها را نمي شود اندازه گيري كرد .

/ 110