معاد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معاد - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

 مي گويد و ابهامها را ( يعني عجزي كه بشر از توصيف ملك الموت دارد ) ذكر مي كند كه ما ملك الموت را نمي توانيم توصيف كنيم تا چه رسد خداي ملك الموت را . مي فرمايد : آيا هرگز وجود ملك الموت را وقتي كه براي قبض روح داخل خانه كسي مي شود احساس كرده اي ؟

هرگز به چشمت ديدي كي ملك الموت آمده ؟ " هل تحس به اذا دخل منزلا ؟ " آيا احساس مي كني او را وقتي داخل منزلي شود ؟ " ام هل تراه اذا توفي احدا ؟ " آيا در وقتي كه قبض روح مي كند ، تو او را مي بيني ؟ هرگز نمي بيني .

 بالاتر ، ملك الموت نه تنها مي آيد در منزل قبض روح مي كند [ بلكه ] جنين را در رحم قبض روح مي كند . مي گويد راستي تصور تو درباره ملك الموت چيست ؟ آيا واقعا ملك الموت يك جسمي است كه مي آيد داخل خانه ها مي شود و آيا جسمي است كه داخل رحم مادر مي شود و در آنجا روح را قبض مي كند ، از يكي از اعضاء و جوارح داخل مي شود ؟ " بل كيف يتوفي الجنين في بطن امه ؟ " اينكه جنين گاهي مي ميرد و [ ملك الموت ] او را در شكم مادر قبض روح مي كند ، چگونه است ؟ " ايلج عليه من بعض جوارحها ؟ " آيا ملك الموت يك جسمي است كه از بعضي از اعضاء و جوارح اين زن ( 1 ) وارد مي شود و قبض روح مي كند ؟ " ام الروح اجابته باذن ربها ؟ " يا نه ، او نمي رود ، لزومي ندارد او برود تا روح را بگيرد ، او مي خواهد و روح به اجازه پروردگار خواسته او را اجابت مي كند ؟ " ام هو ساكن معه في احشائها ؟ " يا نه ، اساسا ملك الموت در بيرون و جاي ديگري نيست كه بخواهد بيايد آنجا ، هميشه همراه همان زن است ؟ يعني اين هم خودش يك فرضي است در باب ملك الموت كه هميشه همراه همه كس است . بعد مي فرمايد : " كيف يصف الهه من يعجز عن صفة مخلوق مثله ؟ " ( 2 ) بشري كه قدرت ندارد يك مخلوق خدا را توصيف كند ، چگونه مي تواند ادعا كند خدا را آنچنان كه هست توصيف كند ؟ غرضم اين جمله است : " ام الروح اجابته باذن ربها ؟ " يا اينكه نه ، او مي خواهد و روح اجابت مي كند ؟ آيا باز اين تعبير نمي رساند كه اميرالمؤمنين در باب مردن و روح اين طور مي انديشيده است ؟ اين سه قسمتي كه از نهج البلاغه خواندم صراحت بيشتري داشت ، سه قسمت ديگر هم مي خوانم كه آنها به اين صراحت نيست .

. 1 گويا مقصود اسافل اعضاست .

. 2 نهج البلاغه ، خطبه . 110

/ 110