تفسيرهاي گوناگون درباره معاد - معاد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معاد - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • نقدها را بود آيا كه عياري گيرند
    تا همه صومعه داران پي كاري گيرند



  • تا همه صومعه داران پي كاري گيرند
    تا همه صومعه داران پي كاري گيرند



[ يعني ] تا بفهمند كه همه كارهايشان غلط است .

 آخرت و اينكه آنجا دار الجزاء است و اينجا دار العمل ، اينجا مزرعه است ، يوم الزرع است و آنجا يوم الحصاد ، فوق العاده تكيه كرده است و بلكه اصلا انبياء اساس و روح تعليماتشان همين است ، نظام دنيا را هم كه درست مي كنند ، به اعتبار اين است كه همين پيوستگي ميان دنيا و آخرت هست ، يعني اگر نظام دنيا نظام صحيح عادلانه اي نباشد ، آخرتي هم درست نخواهد بود ، ايندو با يكديگر اينچنين وابستگي و پيوستگي دارند ، نه اينكه تضاد دارند . از نظر قرآن سعادت واقعي بشر در دنيا و سعادت واقعي بشر در آخرت توأم اند ، جدايي ندارند . آن چيزهايي كه از نظر اخروي گناه است و سبب بدبختي اخروي است ، همانهاست كه از نظر دنيوي هم نظام كلي زندگي بشر را فاسد مي كند ، حالا اگر فرض كنيم يك فرد را خوشبخت كند ولي نظام كلي افراد بشر را فاسد و خراب مي كند

. اينها خصوصياتي بود كه در آنها هيچ نمي شود شك و ترديد كرد . خصوصيات ديگري هست كه بايد روي آنها بحث كرد و البته هر دسته اي هم آنها را همين طور صد در صد قطعي دانسته اند . آنها را ما بايد جداگانه بحث كنيم .

تفسيرهاي گوناگون درباره معاد

. 1 اعاده معدوم

بعضيها خيال كرده اند معاد يعني اعاده معدوم . متكلمين قديم چقدر روي اين قضيه بحث مي كردند كه اعاده معدوم محال نيست ، براي اينكه فكر مي كردند معاد يعني اعاده معدوم ، قيامت يعني اعاده معدوم ، يعني اول فرض مي كردند كه اشياء معدوم مي شوند ( معدوم مطلق ) آنوقت مي گفتند آيا اگر چيزي معدوم مطلق شد ، بار ديگر امكان دارد وجود پيدا كند و يا اين از محالات است ؟ اين البته چيزي است كه اصلا لزومي ندارد ما روي آن بحث كنيم . ما چه دليلي داريم بر اينكه اشياء معدوم مي شوند ، تا بعد بياييم روي مسأله اعاده معدوم بحث كنيم كه اعاده معدوم محال است يا ممكن ؟ ما نه دليل علمي داريم و نه دليل شرعي كه اشياء معدوم مي شوند بالكليه و معني قيامت يعني اعاده آن معدومات . يكي از مسائلي كه فلاسفه با متكلمين گلاويز بودند ، مسأله اعاده معدوم است . فلاسفه مي گويند اولا اشخاص معدوم نمي شوند تا بخواهند اعاده شوند ، آنها
مي گويند معدوم مي شوند . بعد آنها [ متكلمين ] مي گويند اعاده معدوم ممكن است ، اينها مي گويند اعاده معدوم محال است . لزومي ندارد ما روي اين قضيه اصلا بحثي بكنيم ، اگر كسي لازم دانست بعدا سؤال مي كند و ما روي آن بحث مي كنيم .

. 2 عود ارواح به اجساد

بعضي ديگر معاد را به اين شكل توجيه مي كنند : معاد يعني عود ارواح به اجساد ، يعني انسان وقتي كه مي ميرد روحش از بدنش مفارقت مي كند و اين روح جداي از بدن هست در يك عالمي ( كه آن عالم را عالم برزخ مي گويند ) تا وقتي كه بناست قيامت شود ، ولي وقتي كه قرار شد قيامت شود ، آن وقت روحها برمي گردند به بدنهاي خودشان ، هر روحي به بدن خودش بر مي گردد . اين طور آمده اند مطلب را تعبير كرده اند . يك مطلب را بايد قبلا عرض كنم و آن اين است

 كه اتفاقا در تعبيرات قيامت ، ما كلمه " معاد " نداريم . از همه اسمهاي قيامت معروفتر معاد است ولي اين اصطلاح ، اصطلاح شرعي نيست ، يعني اصطلاح متشرعه است ، آنهم به مفهوم خاصي . در قرآن كريم ، ما كلماتي نظير معاد داريم مثل " ماب " ولي كلمه معاد را نداريم . در دعاها و احاديث هم من الان يادم نيست كه در جايي از قيامت با كلمه معاد تعبير شده باشد . كلمه معاد را ظاهرا متكلمين خلق كرده اند .

 اين كلمه مي تواند كلمه درستي هم باشد يعني با تعبيرات قرآن منطبق باشد اما چون معاد يعني مكان عود يا زمان عود ( اسم مكان و زمان است ) ، آنها كه اين كلمه را گفته اند به اين اعتبار گفته اند كه قيامت را يا زمان عود به معني اعاده معدوم مي دانسته اند ، يا زمان عود ارواح به اجساد .

 در قرآن ، ما كلماتي شبيه كلمه معاد داريم ، كلمه معاد نداريم ولي كلمه " مرجع " يا " رجوع " و كلمه " ماب " داريم . " عود " يعني بازگشت . " عود " را در جايي مي گويند كه يك چيزي از يك اصلي آمده باشد ، دو مرتبه به آن اصل برگردد ، مي گويند عود كرد . " رجوع " هم همين طور است ، " رجوع " هم يعني بازگشت ، بايد يك آمدني باشد تا بازگشت صدق كند ، و لهذا اگر در قرآن درباره قيامت كلمه " عود " نداريم ، كلمه " رجوع " داريم اما آنچه در قرآن كلمه " رجوع " و امثال آن آمده ، به معناي بازگشت به خداست ، يعني تعبير قرآن اين است . در قرآن هيچ جا رجوع ارواح به اجساد نيامده ،  يا هيچ جا رجوع به معناي [ بازگشت ] بعد از معدوم شدن نيامده ، بلكه تعبير اين است : " انا لله " ما از آن خدا هستيم ، " و انا اليه راجعون " ( 1 ) و ما به سوي او بازگشت مي كنيم . پس كلمه معاد را هم اگر ما به كار ببريم ، اگر به معني عود الي الله استعمال كنيم ، آنوقت با تعبيرات قرآني ، خوب منطبق مي شود . يا اين تعبير : " و ان الي ربك المنتهي " ( 2 ) و اينكه نهايت و تماميت و پاياني به سوي پروردگار است ، يعني به سوي او همه چيز پايان مي يابد ، " ان الي ربك الرجعي " ( 3 ) . و امثال اين تعبيرات .

. 3 عود ارواح به خداوند

محدثين متشرعه مثل مرحوم مجلسي ادعا مي كنند كه اجماع همه اهل اديان است بر معاد به معني عود ارواح به اجساد ، ولي عده اي مي گويند نه ، ما اجماع داريم ولي نه اجماع به صورت عود ارواح به اجساد ، بلكه به معني عود به سوي پروردگار . حالا اين عود به سوي پروردگار ، آيا مستلزم عود ارواح به اجساد است يا شكل ديگري ، بعد بايد ببينيم ولي آنچه كه قرآن گفته است ، از قيامت تعبير كرده به وقتي ، به روزي يا به نشئه اي كه در آن نشئه انسانها به خدا بازگشت مي كنند ،
 يعني چه انسانها به خدا بازگشت مي كنند ؟ اصلا آمدن از خدا يعني چه و بازگشت به سوي خدا يعني چه ؟ ولي هر چه هست ، قرآن اين طور گفته است ، حتي از قيامت تعبير به " القاء الله " كرده است ،
 منكرين قيامت را منكرين لقاء پروردگار ناميده : " الذين كذبوا بلقاء الله " ( 4 ) يا : " بل هم بلقاء ربهم كافرون " ( 5 ) ، تعبيرات قرآن چنين تعبيراتي است . البته ما بدون اينكه بخواهيم رد يا قبول كرده باشيم ، [ نظريات مختلف را بيان مي كنيم ] . همه اينها معتقدند كه تفسير ما درباره معاد اين است

. هيچ كس نمي خواهد چيزي بر خلاف گفته پيغمبر گفته باشد ولي هر كدام به يك چيزهايي استناد مي كنند و اين طور تفسير مي كنند . از نظر بعضي ، مسأله قيامت و مسأله معاد يعني عود كردن

. 1 بقره / . 157

. 2 نجم / . 42

. 3 علق / . 8

. 4 انعام / . 31

. 5 سجده / . 10

/ 110