بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
كه ديگران هم كه هرگز به مسأله تكامل انواع توجهي نداشته اند بر اساس همان اخبار و احاديث كه خداوند سرشت آدم را چهل صباح سرشت ، آن را يك امر تدريجي مي دانستند . ديگر وجود تدريجي نيست . البته باز اين نه به معناي آن است كه قبلا يك چيز درست و كامل شده اي قلنبه شده در يك جايي بود و آوردند ، آن طور كه نظريه فلاسفه قبل از ارسطو بوده است ( مثل افلاطون و . . . ) . حتي لزومي ندارد كه بگوييم مقارن با اين [ ماده ] يكدفعه امري خلق شده ( 1 ) ، و حتي مي توانيم بگوييم همين ماده در سير تكاملي خودش ، وجود امري پيدا كرده ، يعني مانعي ندارد كه شيئي وجود خلقي داشته باشد و وجود خلقي منتهي به وجود امري شود ، وجود زماني مبدل به وجود غير زماني شود . حرفي كه ملا صدرا در اين زمينه گفت اين بود ، آنوقت رفت دنبال آيه ديگر ، گفت آن آياتي كه در سوره مؤمنون هست فقط جنس را بيان مي كند اما هيچ بيان نمي كن د اين جنس كه " من عند الله " از نزد پروردگار است ، به چه شكل و به چه كيفيت پيدا شد ؟ عرض كردم " از نزد پروردگار " افقش بالاتر از اين افق است و هر چيزي كه نو به وجود مي آيد ، بالاخره اراده پروردگار است كه آن را به وجود مي آورد : " و ان من شي ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم " ( 2 ) . هر چيزي كه به وجود مي آيد از ناحيه پروردگار فرود مي آيد ، يعني اراده پروردگار است كه در واقع متنزل شده و به اين صورت در آمده است .
روح ، وجهه امري انسان
آن آيه سوره مؤمنون اين است كه بعد از اينكه مراتب خلقي انسان را مي گويد : علقه و مضغه و استخوان و . . . مي گويد : " ثم انشأناه خلقا آخر " ( 3 ) ما همين را چيز ديگرش كرديم ، غير از اينكه بگويند " چيز ديگر " تعريف ديگري ندارد . همين كه در آيات ديگري مي گويد : " فاذا سويته و نفخت فيه من روحي " در اينجا تصريح مي كند كه همين را خلق ديگرش كرديم . ولي به هر حال آنچه مسلم است ، از آيات قرآن چنين استنباط مي شود كه انسان داراي دو وجهه وجودي است : وجهه خلقي و وجهه امري ، و آن وجهه امري است كه در بعضي جاها روح ناميده شده است ، همان طوري كه روح در . 1 اين آيات كه اين مطلب را چندان بيان نمي كند .. 2 حجر / . 21 . 3 مؤمنون / . 14 اينجا كلمه انشاء آمده و " خلق ديگر " در اينجا يعني مخلوق ديگر .