معاد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معاد - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

 دو چيز كه با اين بحث ما مربوط است استدلال كرده اند ، يكي مسأله ظرفيت علمي انسان است . گفته اند كه ظرفيت علمي انسان بي نهايت است . ما قدر مسلم يك ظرفيت علمي داريم ، يعني ما ظرفيت داريم كه مسائلي را بدانيم ، باز ظرفيت داريم كه مسائل ديگري را هم بدانيم و . . . اين مسأله مطرح است كه آيا اين ظرفيت محدود است يا نامحدود ؟ اگر ما جايگاه علم را همين جسم خودمان مثلا سلولهاي مغز بدانيم ، بالاخره بايد قائل به محدوديت بشويم ، نمي تواند نامحدود باشد ، چون هر يك جمله اي كه ما ياد مي گيريم

 يا هر تصويري كه از دنياي بيرون در ذهن ما پيدا مي شود ، در واقع معنايش اين است كه اين در يك نقطه معين از نقاط مغز ما ( در يك سلولي يا در گوشه يك سلولي ) ثبت و ضبط مي شود . آنوقت يك صورت ديگر كه پشت سر آن مي آيد ، لابد در جاي ديگر مي آيد ، يعني ديگر روي آن عكسبرداري نمي شود ، چون اگر روي آن بيايد يك ظرفيت مادي دو مظروف را در آن واحد در خودش جا نمي دهد . لابد آن در سلول ديگري يا در جاي ديگري مي آيد . باز يك صورت ديگري ، يك معني ديگري ، يك شعر ديگري ، يك مطلب ديگري ، يك قانون علمي ديگري حفظ مي كنيم .

 بايد بگوييم هر كدام از اينها يك جاي معيني در مغز ما دارد و بالاخره مغز ما محدود است . اگر بگوييم صدها ميليون مراكز مغزي هم داريم ، بالاخره محدود است ، يعني اگر انسان عمرش وفا كند و تمام ظرفيت خودش را به فعليت برساند يك روزي مي رسد كه اصلا استعداد يادگيري در او هيچ باقي نيست ، ديگر جاي خالي ندارد ، درست مثل صفحه كاغذي است كه هر نقطه اش كه مي شده روي آن بنويسند نوشته اند ، ديگر جاي خالي براي آن باقي نمانده و نخواهد ماند . يك فرضيه ديگر اين است

 كه رابطه مغز با معلومات رابطه ظرف و مظروف نيست ، بلكه به اصطلاح مغز و مخ فقط يك آلت ارتباط با ظرفيت واقعي است ، و ظرفيت واقعي معلومات و انديشه ها ( يعني آن حالتي كه ما حضورا احساس مي كنيم ) در خود ماست و خود ما غير از مغز هستيم . ضرورتي ندارد هر چيزي كه ما ياد مي گيريم يك جايي از مغز را پر كرده باشد و پرونده اش فقط در همان جا ثبت و ضبط شده باشد . آنوقت چون روح انسان را محدود نمي دانند ، به اين معنا كه آن را داراي ابعاد معيني نمي دانند كه پر بشود ، مي گويند آن يك موجود قابل رشد است و رشدش هم حد معين ندارد . اين است كه مي گويند پر شدن ، ديگر در آن معني ندارد ، بلكه در عين اينكه مغز انسان خسته مي شود و انسان كه پير مي شود قدرت يادگيري اش كم مي شود ولي به
 قول برگسون كه همين نظريه قدما را قبول دارد اين ابزارها هستند كه كند شده اند ، نه آن ظرف واقعي [ پر شده باشد ] . او معتقد است كه اشتباه است كسي خيال كند كه چيزي فراموش مي شود ، هيچ چيزي فراموش نمي شود و فراموشيهاي ما عبارت است از اينكه قدرت بازگرداندن از حافظه به شعور ظاهر ، از ما گرفته مي شود ، نه اينكه آن شي ء از حافظه ما محو شده ، از حافظه چيزي محو نمي شود . اگر آن مطلب را بگوييم كه ظرفيت روحي ما پايان ناپذير است ، و اگر ما بتوانيم علمي را از غير مجراي اين ابزارهاي مادي كه كهنه و فرسوده مي شوند بگيريم ( مثلا از طريق الهام الهي ) ، ممكن است بي نهايت معلومات بگيريم . به قول آنها يك پيغمبر مي تواند بي نهايت معلومات را داشته باشد ، ما هم مي توانيم داشته باشيم ، روح ما هم آن ظرفيت را دارد ولي چون از طريق چشم و گوش و اعصاب و . . . مي خواهيم بگيريم زمان و تدريج مي خواهد و اينها كهنه و فرسوده مي شوند و طبعا قدرت يادگيري ما آنقدر زياد نيست ، [ بنابراين ] آن خزانه ناقص مي ماند و خيلي رشد نمي كند

 ، و اگر بتوانيم از طريق الهام و اشراق بگيريم و زحمت و فشاري روي مغز و اعصاب ما وارد نيايد ، ممكن است علم بي نهايت بگيريم . اميرالمؤمنين فرمود كه پيغمبر در لحظات آخر براي من در يك " آن " و در يك لحظه هزار در از علم باز كرد كه از هر دري هزار در باز مي شود

. اين مسلم از يك مجراي ديگري غير از مجراي شنيدن و گفتن بوده ، و الا با شنيدن و گفتن بالاخره در يك مدت معين و در يك لحظه اين قدر امكان ندارد كه [ معلومات كسب شود ] . يك جمله اي هم خود حضرت امير در نهج البلاغه دارد كه از اين نظر جمله جالبي است . ايشان مي گويند : " كل وعاء يضيق بما جعل فيه الا وعاء العلم فانه يتسع به "
( 1 ) .

خاصيت هر ظرفي اين است كه وقتي مظروف را در آن بريزند دائما گنجايش كمتر مي شود . " يضيق بما جعل فيه " يعني ضيقش بيشتر مي شود ، مقصود اين است كه گنجايش آن كمتر مي شود . معلوم است كه اگر ما در يك ظرفي ولو آن ظرف به اندازه اقيانوس باشد چيزي بريزيم ، ولو مظروف ما به اندازه يك ليتر آب باشد ، به اندازه يك ليتر آب از گنجايشش كاسته شده است ، مگر ظرف علم كه هر چه مظروف ، بيشتر در آن بريزند گنجايشش بيشتر مي شود ، چون ظرف علم گنجايشش مساوي است با مظروفش ، اينجا ظرف و

. 1 نهج البلاغه ، حكمت . 205

/ 110