بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
سپس انگشتانش را در ميان انگشتانم كرد و گفت: «به من وعده داده شده است كه جن و اِنس، به من ايمان مىآورند. انسانها ايمان آوردهاند و جنّيان را هم كه ديدى». و گفت: «گمان مىكنم كه مرگم نزديك است».گفتم: اى پيامبر خدا! آيا ابو بكر را جانشين خود نمىكنى؟ از من رو گردانْد. فهميدم كه با او موافق نيست. گفتم: اى پيامبر خدا! آيا عمر را جانشين خود نمىسازى؟ باز از من رو گردانْد و فهميدم كه با او هم موافق نيست. گفتم: اى پيامبرخدا! آيا على عليه السلام را جانشين خود نمىكنى؟ گفت: «همان است. سوگند به آنكه جز او خدايى نيست، اگر با او بيعت كنيد و از او فرمان بَريد، همه شما را به بهشت، وارد مىكنم». 1 425.المعجم الكبير ـ به نقل از عبد اللّه بن مسعود ـ: در شب «وفد الجن» 2با پيامبر صلي الله عليه و آله بودم. آه سردى كشيد. گفتم: اى پيامبر خدا! شما را چه مىشود؟ گفت: «خبرِ رفتنم آمده است، اى ابن مسعود!». گفتم: جانشينى تعيين كن. گفت: «چه كسى را؟». گفتم: ابو بكر را . سكوت كرد.سپس لختى گذشت و باز، آه سردى كشيد. گفتم: اى پيامبر خدا! در چه فكرى هستى؟ پدر و مادرم به فدايت! گفت: «اى ابن مسعود! خبرِ رفتنم رسيده است». گفتم: جانشينى تعيين كن. گفت: «چه كسى را؟». گفتم: عمر را. خاموش ماند.سپس اندكى گذشت و بار ديگر، آه سردى كشيد. گفتم: شما را چه مىشود؟ گفت: «مرگم نزديك است، اى ابن مسعود!». گفتم: جانشينى تعيين كن. گفت: «چه كسى را؟». گفتم: على بن ابى طالب را. گفت: «هان! سوگند به آنكه جانم در دست اوست، اگر از او فرمان بَرند، همگى به تمامى به بهشت مىروند». 3 1 - المعجم الكبير: 10/67/9969.2 - يعنى «هيئت نماينده جنّيان». 3 - المعجم الكبير: 10/68/9970، المصنّف: 11/317/20646.